صفحه شخصی حجه الاسلام محمد زنگوئی

پاسخ به سوالات احکام
۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۱:۰۷

شرح دعای روز 27 رمضان

أَللّـهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ صَیِّرْ اُمُورى فیهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى الْیُسْرِ وَ اقْبَلْ مَعاذیرى وَ حُطَّ عَنّىِ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ یـا رَؤُفـاً بِعِـبادِهِ الصّـالِحـینَ.
«خدایا در این ماه، فضیلت شب قدر را روزیم کن، و کارهایم را از سختى به آسانى برگردان، و پوزشهایم را بپذیر و گناهان و وِزرهایم را بریز، اى خداى مهربان نسبت به بندگان صالح خویش».


در کمین لحظه هاى نورانى

سعدى گفته است:

«شبها اگر همه «قدر» بودى، شبِ قدر، بى قدر بودى.»[1]

پس، برقى مى جهد، خورشیدى مى تابد، چهره افقِ دلها و اندیشه ها، روشن مى شود، و جلوه الهى، یک لحظه، بر «زمان» مى تابد.

باید آن «لحظه نورانى» را درک کرد. لحظه اى که داراى فضیلت بسیار است. شبى که از هزار ماه برتر است، «لیلة القدر»ى که در اثر انتباه، هشیارى، بصیرت، خودآگاهى، زمان آگاهى و...بسیار سرنوشت ساز است و سرنوشت و مقدّرات مردم، در شب قدر، معیّن و معلوم مى گردد.

مگر اقبال، چندبار به در خانه انسان مى آید؟

مگر در سال، چند شب قدر و سرنوشت آفرین داریم؟!

مگر چه قدر فرصت طلایى و استثنایى فراهم مى شود که خدا تصمیم مى گیرد که رحمت عام و کرم گسترده خود را شامل حال بندگان کند؟!

شبى که فرشتگان، فوج فوج، از آسمان فرود مى آیند، و حامل رحمت الهى و برکات آسمانى و خیرات فراوان و فیض هاى سرشارند، شبى که قلب ماه رمضان است.[2]

حیف است که ماه رمضان بگذرد، و بى بهره بمانى و در ماه رمضان، از فیض شب قدر، محروم باشى.

حیف اگر در شب قدر، «قدر» خود نشناسى...

شب قدر، مشعلى است فراراه. طوفانهایى هم مى وزد.

این چراغ افروخته در رهگذر باد، اگر مورد غفلت قرار گیرد، برقش خاموش مى شود و آن «لحظه نورانى» که در کمینش بودى، گم مى شود و باز در ظلمت هاى «گناه» و «خودپرستى» و «روزمرّگى» و «غفلت» و «نفس امّاره» و... ـ ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ ـ

امّا اگر چشم بصیرت دل را به روى آن نورانیت «لیله القدر» گشوده باشى، شبت، روشن تر از روز خواهد شد و لحظه هاى ساکتت، گویاى هزاران نجواى عاشقانه...

فقط «تنبّه» لازم است و بیدار دلى و هشیارى!

به قول خواجه عبداللّه انصارى: ـ در مقالات ـ

«تجلّى حق، ناگاه آید، امّا...بر دل آگاه آید.»

به فرموده پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:

«شَهرُ رَمَضان سَیِّدُ الشُّهُورِ وَلَیلَةُ القَدرِ سَیِّدَةُ اللَّیالى.»[3]

ماه رمضان سرور ماههاست و شب قدر، سرور شب ها.

هرکه آیین سرورى و سالارى و قرب خدا جوید نباید غافلانه عمر بگذراند.

براى درک فضیلت لیلة القدر، بصیرت و هشیارى و مراقبت لازم است، تا به فضلهاى این ایّام و لیالى دست یافت. توفیق براى «توبه»، خود یکى از بزرگترین فضیلتهاى این ماه مقدّس است.

گذار از «مشکلات» به «آسانیها»

این خواسته دوّم ماست:

رسیدن از «عُسر»، به «یُسر»، از «شدّت» به «فرج»، از «مشکلات» به «آسانیها».

و این کار خداست که پس از تحمّل سختیها، مؤمن را به راحت و آسایش برساند، و پس از گذراندن ایام «محنت»، به روزگار «نعمت» برساند، و در دل «شداید»، برایش فرجى بیافریند. و جریان کلّى سیر و صیرورت و «شدن» مسلمان و کارهایش را، رو به آسانى و نجات قرار دهد.

و...البتّه که قدر «یسر» را، سختى کشیده مى داند.

و...«قدرعافیت، کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید».

و قدر سلامتى را کسى مى شناسد که مدّتى رنج بیمارى و انزواى بیمارستان و درد و تب و غم و اندوه را به جان خریده باشد.

فَإنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً...»[4]

آرى...هرجا که گنج هست، رنج هست، و آنجا که درّ شاهوار است، نهنگ مردمخوار است...

«قبول عذر و ریزش گناه»

گناه، بار سنگینى است به دوش گنهکار.

«وِزر»، همان بار سنگین گناه است.

«ذنب»، دنباله ها و پیامدهاى اعمال سوء و عواقب معصیت است.

آنچه بال پروازمان را مى شکند و پاى حرکتمان را باز مى دارد و توان عروج و صعود را از ما مى گیرد، این بارهاى سنگین است.

آنکه زیر این بار مانده، توفیق عمل صالح کمتر مى یابد.

آنکه گنهکار است، احساس سنگینى و درماندگى مى کند.

معصیتکار، پاى خود را به «زمین» بسته مى بیند.

یک زنجیرى است، یک زندانى و گرفتار است...

تا توبه نکند، سبکبال نمى شود.

تا عذرخواهى نکند، دلش آرام و سبک نمى شود.

تا به خطا اعتراف نکند، وجدانش آسوده نمى گردد.

تا وزرها و گناهانش بخشوده نشود، قلبش به «اطمینان» نمى رسد.

«نفس مطمئنه» از آن کسى است که رضاى خدا را جلب کرده باشد.

پس چه باید کرد؟ چه باید گفت؟ چه باید خواست؟

در دعاى امروز مى گوییم:

پروردگار!... عذرها و پوزش هاى مرا بپذیر، و گناهانم و بارهاى سنگین و بال گردنم را فرو ریز، آنگونه که برگهاى زرد پاییزى از درخت ریخته، سبکبال مى شود،

آنچنانکه شاخه ها و شاخکهاى یک نهال و درخت، زده مى شود، تا بهتر رشد کند،

مثل باغى و باغچه اى که علف هرزه هاى آن را وجین کنند،

توبه ما و توبه پذیرى خدا اینگونه است.

زمینه رشد را زیاد مى کند و عوامل مانع رشد و حرکت و پویایى را مى زداید و گِل و لاى ها را از چهره جان مى شوید.

طهارت توبه، اینگونه پاک مى کند.

خدا مهربان است و به بندگانش، رأفت و لطف دارد. دوست دارد که به درگاهش روى آورده و از او حاجت بخواهند، مى خواهد به هر بهانه اى، گناهان عباد صالح 
خویش را، از نامه اعمال بزداید.

خدا پاک است و پاکى بندگان را طالب است.

خواجه عبداللّه گوید:

«الهى...اگر مجرمم، مسلمانم. اگر گنهکارم، پشیمانم.

اگر عقابم خواهى، مطیع فرمانم و اگر رحمت فرمایى، مستحقّ آنم.

«الهى...اگر تو مرا به «جرم» من بگیرى، من تو را به «کَرَم» تو بگیرم.

کرم تو، از جرم من بیش است.

الهى...فرمودى کریمم، امید ما بر آن تمام است. و چون گفتى رحیمم، نومیدى بر ما حرام.

«الهى...اگر توبه به بى گناهى است، پس در این جهان، «تائب» کیست؟!

و اگر به پشیمانى است، پس در جهان، «عاصى» کیست؟!...»



[1] ـ گلستان، باب هشتم.

[2] ـ امام صادق علیه السلام: قلبُ شهرِ رمضانَ لیلةُ القدر شهراللّه ، ص 404.

[3] ـ شهراللّه ، ص 35.

[4] ـ انشراح، آیه 4 و 5.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۳
محمد زنگوئی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی