صفحه شخصی حجه الاسلام محمد زنگوئی

پاسخ به سوالات احکام

۳ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

اشاره:

عبادت که هدف آفرینش انسان است، اسراری دارد; 

عبادات ظاهری دارند و باطنی و سری، به ما گفته اند که آن اسرار را فراگیریم و بدان ها عمل کنیم . نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو گرفتن و دیگر تکالیف جزء احکام الهی است . هر یک از احکام برای آن است که انسان به اسرار آنها پی ببرد و آزاد شود .

مرحوم شهید - رضوان الله تعالی علیه - نقل فرموده است (1) که همواره رسول خدا (ص) بعد از نماز صبح، بین الطلوعین، در مسجد می نشستند و به سؤال های مردم پاسخ می دادند . روزی دو نفر نوبت گرفتند تا سؤالاتی طرح کنند . حضرت به اولی فرمود: گرچه شما قبل از آن برادر آمده اید لکن نوبتتان را به ایشان بدهید، چون شما اهل کرم و ایثارید و او کار لازمی دارد و عجله دارد . این ادب رعایت نوبت را حضرت در آن جا آموختند . بعد فرمودند: من بگویم شما برای چه آمده اید یا شما می گویید؟ عرض کردند یا رسول الله! شما بفرمایید .

فرمودند: یکی برای یاد گرفتن مسائل حج آمده است و دیگری برای مسائل وضو گرفتن، آن گاه سؤال ها را جواب فرمود:

اما معنای وضو گرفتن - شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد: شستن صورت در وضو یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم آن را شست و شو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم . شستن دست ها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم، و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم . مسح سر در وضو یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم . مسح پا یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام تطهیر می کنم .

اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند . مگر می شود انسان با دهان ناشسته نام خدا را ببرد، باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید .

این گوشه ای از اسرار وضو گرفتن است . اگر ما می بینیم از نماز و عبادت لذت نمی بریم برای آن است که به این اسرار آشنا نیستیم . آنها که از عبادت لذت می برند چیزی را به این عبادت تبدیل و تعویض نمی کنند .

مرحوم ابن بابویه نیز از امام هشتم نقل فرموده است که امام رضا - سلام الله علیه - به یکی از شاگردانشان به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود: «ان علة الوضوء التی من اجلها صار علی العبد غسل الوجه و الذراعین و مسح الراس والقدمین . فلقیامه بین یدی الله تعالی و استقباله ایاه بجوارحه الظاهرة و ملاقاته بها الکرام الکاتبین . فیغسل الوجه للسجود و الخضوع و یغسل الیدین لیقلبهما و یرغب بهما و یرهب و یتبتل و یمسح الراس والقدمین لانهما ظاهران مکشوفان یستقبل بهما کل حالاته و لیس فیهما من الخضوع والتبتل ما فی الوجه والذراعین » . (2)

فرمود: سر وضو گرفتن و غسل و مسح این است که انسان با اعضای پاک متوجه خداوند سبحان گردد . آیا می شود انسان با چشم گناه بکند و با همان چشم و صورت متوجه خداوند بشود؟ و اصولا اسرار الهی حقایقی است که «لایمسه الا المطهرون » . (3) اگر حقیقت قرآن را جز افراد باطهارت نمی یابند، حقیقت این عبادات را هم جز افراد پاک نمی یابند . آن گاه عبادت در کام انسان لذت پیدا می کند و هیچ چیزی انسان را به خود مشغول نخواهد کرد .

در این حدیث شریف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است . انسان ملائکه را می بیند، سخنان آنان را می شنود . این که می بینیم ما نماز می خوانیم و چیزی از نورانیت احساس نمی کنیم برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخواندیم . خاصیت نماز، در معرفت باطن آن است . اگر انسان با این اسرار آشنا شد و آن گاه در راه خدا شربت شهادت نوشید، خون او با دیگر خون ها یکسان نیست .

هر شهیدی آن قدرت را ندارد که نظام اسلامی را تحکیم کند . گاهی هزاران نفر باید شهید شوند تا سدی در برابر سیل بیگانگان باشند، گاهی یک نفر سیل را برمی گرداند . گرچه برای شهید مقامی است بس عظیم، اما همه شهدا در یک درجه نیستند . آن کسی که عارف تر و عالم تر و آگاه تر و با فرشتگان خدا در زمان حیاتش ملاقات ها داشته است، خون او هم مؤثرتر است .

در وضو، شستن صورت با صابون لازم نیست، شستن صورت با نیت لازم است . اگر کسی صورت را با این قصد بشوید که خدایا برای وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن صورتم را از هر گناه شستم و تطهیر کردم که با چهره ای پاک به سوی تو و در خاک تو بیفتم، او به اسرار عبادت پی برده است و با فرشتگان ملاقات کرده و ملاقات می کند . دست ها را می شوید تا با دست پاک خدا را بخواند و به دعا برخیزد; و سر و پا را مسح می کند چون در نماز سر او پیداست و پاهای او به طرف قبله است، باید با فکر و پای پاک به طرف خداوند سبحان بایستد و لذت ببرد . این گوشه ای است از آن چه در مورد وضو بیان فرموده اند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۰:۳۰
محمد زنگوئی

چهار ذکر الهی برای چهار حالت بحرانی

امام صادق(ع) فرمودند:
«در شگفتم از کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی‌برد!
۱. در شگفتم از کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسبُناالله و نِعمَ الوَکیل...» (سوره آل‌عمران، آیه ۱۷۱) پناه نمی‌برد. 
در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یادشده فرموده است: 
«پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسّک جستند)، همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ‌گونه بدی به آنان نرسید.» 
۲. در شگفتم از کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر «لااله الّا أنت سُبحانَک أنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین» (سوره انبیاء، آیه ۸۷) پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:
«پس ما یونس را در اثر تمسّک به ذکر یادشده، از اندوه نجات دادیم و همین‌گونه مؤمنان را نجات می‌بخشیم.» (سوره انبیاء، آیه ۸۸)
۳. در شگفتم از کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى‌اللهِ إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد» (سوره غافر، آیه ۴۴) ... پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: 
«پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یادشده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
۴. در شگفتم از کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست، چگونه به ذکر «ماشاءَ‌اللهُ لاقُوَّةَ إِلَّا بِالله‏» (سوره کهف، آیه 39) پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند بعد از ذکر یادشده فرموده است:
«مردی که فاقد نعمت‌های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت‌ها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می‌دانی، امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
«الأمالی( للصدوق)»، ص 6؛ «بحارالانوار»، ج 90، 184-185.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۰:۲۴
محمد زنگوئی

حضرت آیت الله حاج شیخ محمدحسن مولوی قندهاری(رحمه الله علیه)

محل ولادت: قندهار وفات: 1419ق. محل دفن: مشهد محل تحصیل: نجف اساتید: حضرات میرزا محمد حسین نائینی ، آقا ضیاء الدین عراقی ریال سید ابوالحسن اصفهانی و...شاگردان:حضرت آیت الله قرهی -حجت الاسلام والمسلمین خسروی و ...
 آقا محمد حسن مولوی مدتی در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی اشتغال داشت و از همان هنگام به عنوان طلبه ای متقی شناخته می شد. عشق به اهل بیت (ع) در وجودش جاری و جلسات روضه خوانی او در نجف اشرف مشهور بود. زمان اقامت در نجف زیاد در شهر نمی ماند و بیرون از شهر قدم می زد مشهور بود که در جوانی به محضر حضرت ولی عصر (عج) مشرف شده است لیکن خودش انکار می کرد . سالیان اخیر در مشهد مقدس به سر می برد و محضرش محفل انس و معنویت بود. هر روز صبح خدمت امام رضا علیه السلام می رسید و حالات خاصی داشت . از در صحن کفش ها را بیرون می آورد و با پای برهنه داخل می شد در یکی از صحن ها حجره ای بود که چند مقبره در آن قرار داشت . صاحب حجره کلید را در اختیار ایشان گذاشته بود و ایشان هر روز یکی دو ساعت در آن حجره به دعا و زیارت می پرداخت نام خانه خود را به احترام حضرت صدیقه طاهره (س) بیت الاحزان گذاشته بود . اشخاصی که با او کاری یا حاجتی داشتند. حتی وقتی خود ایشان در آنجا نبود، چند دقیقه آنجا می نشستند و حاجت خود را می گرفتند و می رفتند.این مرد الهی در رسیدگی به احوال نیازمندان همتی والا داشت تا جایی که در برهه ای از عمر با برکتش به صدها خانواده رسیدگی می کرد. از این بزرگ اشعاری نیز بر جای مانده که در آنها به گمنام تخلص می کرد. از خود ایشان نقل است : یک بار با حالی منقلب طبع رسایی در خود یافتم . قلم برداشتم ابیاتی در مدح امیر المومنین علیه السلام نوشتم . چهار سال گذشت . نمی دانستم این مدح قبول شده یا نه ! روزی بعد از ناهار در عالم رویا دیدم به کربلای معلا مشرف شده ام اما درهای حرم بسته است حالم دگرگون شد که چرا درها بسته است . پرسیدم درها باز می شوند ؟ گفتند آری یک ساعت دیگر! من از پنجره مشبکی که بالای سرمبارک قرار گرفته به داخل حرم نظر کردم . دیدم عده زیادی از علما حضور دارند و سرکرده همه آنها مرحوم حاج حسین قمی است . ایشان یکی یکی دستور می داد که فلان آقا برود بخواند و دیگران گریه می کردند. من مانند بچه ها از گوشه شباک فشار آوردم و ناگهان خود را در حرم و کنار مرحوم حاج حسین دیدم . ایشان همین که مرا دید فرمود: مولوی حسن!برخیز و بخوان ! و من مثل اینکه به دلم الهام غیبی شد ، شروع کردم همان قصیده را خواندن .
آیت­الله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)‌، آن کنز خفی الهی می­فرمودند: انسان در راه خودش نیاز به ولیّ خدا دارد که وقتی به او امر کرد، بگوید: چشم! دیگر یک موقع نگویید ارشادی است، به عنوان ارشاد به ما گفته. امر ولیّ خدا  امر خداست. حتّی گاهی اگر حرفی می­زنند، نگویید سندش کجاست؟! این که می­گویند:«لکل شی معدن و معدن التقوی قلوب العارفین» برای این است که وقتی متّصل شدی، دیگر مطیع می­شوی که مبتلا به گناه نشوی؛ چون اگر بگویی این امر ارشادی است، این امر مولوی است، بدان تخلّف از امر مولا کردی و عندالعرفا تخلّف از امر مولا خودش گناه کبیره است.
از آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) نقل شده است کسی که می‌ترسد دچار گناه بشود، دائم ذکر خدا را در لسان و قلب داشته باشد و هر کس این گونه بود، همیشه خوف خدا را خواهد داشت.
روزی به آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) گفتم: چگونه اینقدر راحت اولیای الهی طی‌الارض می‌کنند؟ سپس ایشان گفت: تعجبی ندارد زیرا مقام انسانیتشان است و بر عکس از این تعجب می‌کنم که چه‌قدر احت انسان گناه می‌کند و انسانیتش را به پایین می‌کشد. 
آیت الله مولوی قندهاری، آن کنز خفی الهی می‌فرمود: مرجع عظیم‌الشأن و یکّه‌تاز، آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) می‌فرمود: اگر مردم می‌دانستند وقتی وجود مقدّس خاتم الاوصیاء حضرت بقیة‌الله الاعظم، مهدی موعود، ظهور می‌فرماید ،همه‌ی مبانی حکومتش بر مبنای اخلاق است، طوری که دنیا گلستان می‌شود و همه، مراعات اخلاق الهی را می‌کنند، خودشان را برای ظهور، متخلّق به اخلاق الله می‌کردند. به تعبیر دیگر، این‌طور می‌شود بیان کرد: اگر می‌خواهیم زمینه‌ی ظهور را آماده کنیم، فقط راه، اخلاق است. انسان متخلّق به خلق و خوی الهی بشود، آن‌وقت دنیا گلستان می‌شود، آن‌وقت دیگر در دنیا جنگ نیست. دنیا، دنیای خوبی‌هاست. دنیای نیکی‌هاست، دنیای زیبایی‌هاست. (این را من اوّل تصوّر می‌کردم تمثیل است بعد فهمیدم حقیقت است.)
آن کنز خفی الهی ،آیت الله مولوی قندهاری (اعلی اللّه مقامه الشّریف) خودش را عبد ذلیل در مقابل رهبر می‌دانست. چرا؟ چون آن کنز خفی الهی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) خودش متخلّق به اخلاق الله بود. 
از آیت‌الله مولوی قندهاری نقل شده است که اگر در جامعه‌ای صله رحم رخت بست، علت آن دو امر است؛ نخست از امام عادل زمان خویش تبعیت نمی‌کنند، دوم اینکه بی احترامی به پدر و مادر ترویج پیدا کرده است. 

از آیت‌الله بهاء‌الدینی(ره)، آیت‌الله مرعشی نجفی(ره)، آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) و‌آیت‌الله بهجت(ره) سؤال شد که فرماندهان امام زمان(عج) از لحاظ قوه و قدرت چگونه افرادی هستند؟ هر چهار بزرگوار با پاسخی یکسان نقل کردند که فرماندهان امام زمان(ع) از لحاظ خلق الهی، از دیگران افضل هستند و به وسیله نگاه امام زمان(ع)، قوه و قدرت به آنها داده می‌شود یعنی در ابتدا قوه و قدرت و جسم ضعیفی دارند اما روحشان إلی‌النهایة قوی است و وقتی امام زمان(ع) به آنها نگاه می‌کنند، قوتی می‌گیرند، مافوق قوه بشر و اصلا انتخاب فرماندهان توسط امام زمان(عج) به خاطر قوه بازو نیست، یعنی هر کسی که اخلاقی‌تر، الهی‌تر و درجه معنویتش بالاتر باشد توفیق سربازی آقا امام زمان(عج) را پیدا می‌کند و حتی آخرین نفر از صف سربازی آقا امام زمان(ع) نیز قوی‌ترین مردان امروز جهان است و حتی علم را نیز، خود امام زمان(ع) به سربازانش می‌دهند و با عنایت حضرت است که عقلشان کامل می‌شود

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۰:۲۲
    محمد زنگوئی