صفحه شخصی حجه الاسلام محمد زنگوئی

پاسخ به سوالات احکام

 

شعری منتسب به حضرت علی(ع)

که هنگام دفن پیکر سلمان فارسی بر کفن او نوشتند:

 

وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ * مِنَ الْحَسَناتِ وَ الْقَلْبِ السَّلیمِ
وَ حَمْلُ الزّادِ اَقْبَحُ کُلِّ شَیْءٍ  *  اِذَا کَانَ الْوُفُودُ عَلَی الْکَریمِ

 

  

 

اصبغ بن نباته می گوید: همین که سلمان از دنیا رفت و هنوز ما جنازه ی او را از قبرستان برنداشته بودیم، ناگهان مردی را سوار بر استر دیدیم که خیلی غمگین بود.از استر پیاده شد و بر ما سلام کرد و ما جواب سلام او را دادیم، گفت: «در مورد غسل و نماز وکفن و دفن جنازه ی سلمان، جدیت و شتاب کنید.»  ما او را کمک کردیم، او برای حنوط و کفن و دفن، کافو آورده بود. به دستور او آب آوردیم، او جنازه ی سلمان را غسل داد وکفن کرد و نماز بر جنازه خواندیم و جنازه را دفن نمودیم.

 آن مرد، امیرمؤمنان علی علیه السلام بود که خودش لحد قبر سلمان را چید و قبر را پوشانید. حضرت علی (علیه السلام) در آخر کار با دست خود بر روی قبر سلمان شعر زیر را نوشتند:

 

وفدت علی الکریم بغیر زاد *** من الحسنات والقلب السلیمی

وحمل زاد اقبح کل شیی  ***  اذا کان الوفود علی الکریمی

 

ترجمه: بدون هیچ زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم بر شخص کریمی وارد شدم

           و در پیشگاه کریم بردن زاد و توشه زشت ترین کار است !

 

 آنگاه سوار بر استر شد که برود، در همین موقع به دامنش چسبیدم و گفتم: «ای امیرمؤمنان! چه کسی خبر درگذشت سلمان را به تو داد و چگونه (به این زودی از مدینه) به اینجا آمدی، با این که فاصله ی راه طولانی است؟ » فرمود:« ای اصبغ! از تو پیمان می گیرم که در صورت آگاهی از این ماجرا تا زنده هستم به کسی نگویی.» گفتم: « ای امیرمؤمنان! من قبل از تو می میرم.» فرمود:« نه ، عمرت طولانی می گردد. « گفتم: بسیار خوب، پیمان می بندم تا زنده هستی به کسی نگویم.»

فرمود:« ای اصبغ! من هم اکنون در کوفه نماز خواندم و از مسجد به سوی خانه بازگشتم. در خانه خوابیدم، در عالم خواب شخصی نزد من آمد و گفت: «سلمان از دنیا رفت.» بی درنگ برخاستم و سوار بر استرم شدم و آنچه برای تجهیز میت لازم است باخود برداشتم و به سوی مدائن آمدم. خداوند این راه دور را برایم نزدیک کرد و اکنون اینجا هستم. رسول خداصلی الله علیه و آله مرا از این ماجرا آگاه کرده بود.

 اصبغ می گوید: دیگر علی علیه السلام را ندیدم، نفهمیدم به آسمان رفت یا به زمین و سپس به کوفه آمدم .صدای اذان مسجد را شنیدم، به مسجد رفتیم، دیدیم امیرمؤمنان علی علیه السلام به نماز جماعت ایستاده است. این بود سرگذشت عجیب آمدن امام علی علیه السلام کنار جنازه ی سلمان.

 

بحارالانوار،ج22، ص380

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۷
محمد زنگوئی

نظرات  (۸)

۱۹ آذر ۹۶ ، ۲۱:۵۲ محمدمحصل ارجمندی
یاایهااَلْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ اَلْکَرِیمِ . ای انسان! چه چیز تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟ ! این جمله از نظری جمله خیلی خاصی است.
دو تفسیر در مورد این آیه
این آیه را گاهی به دو شکل مختلف تفسیر می کنند که دو نتیجه معکوس می دهد و قطعا یکی از این دو تفسیر درست نیست. بعضی گفته اند که خدای متعال در این آیه خواسته است عذر بشر را به او یاد بدهد، خدا می گوید: ای انسان! چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده؟ ! انسان در جواب می گوید: کرمش، چون او کریم است. ولی همان طور که مفسرین (مثل تفسیر المیزان) گفته اند، چنین چیزی امکان ندارد و مخصوصا با توجه به آیاتی که بعد می آید، این آیه می خواهد بگوید کریم بودن خدا نباید سبب مغرور شدن انسان بشود.
یک رباعی است که آن را به حضرت امیر علیه السلام نسبت می دهند در صورتی که این نسبت ثابت نیست و علاوه بر این خودشان فرموده اند: «اگر چیزی به ما نسبت دادند که مخالف با قرآن بود، بدانید که از ما نیست. » حتی تعبیر کرده اند: «بزنید به دیوار، ما چیزی خلاف قرآن نمی گوییم. » ولی این رباعی چون با طبیعت مردم مغرور و تنبل و گریزان از عمل جور در می آید، با اینکه عربی است در میان فارسی زبان ها هم خیلی رایج شده و اغلب بر لوح قبرها همین شعر را نوشته اند:

وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ

مِنَ الْحَسَناتِ وَ الْقَلْبِ السَّلیمِ

فَحَمْ- لُ الزّادِ اَقْبَحُ کُلِّ شَیْ ءٍ

اِذا کانَ الْوُفودُ عَلَی الْکَریـ- مِ 1 [1]

می گوید: «من بر کریم وارد شدم در حالی که هیچ توشه ای ندارم، نه از حسنات و اعمال خوب و نه از قلب سلیم و پاکیزه. و نباید هم توشه آورد، برای اینکه ما داریم مهمان یک کریم بزرگوار می شویم. » اگر شما را به خانه یک آدم بزرگوار به مهمانی دعوت کنند، اگر همراه خودتان زاد و توشه بردارید و بروید، این بدترین کارهاست. این زشت ترین کارهاست که انسان وقتی میهمان آدم بزرگواری می شود، با خودش زاد و توشه هم ببرد.

[این شاعر] خیال کرده که قیامت یک دعوت به میهمانی است مثل میهمانیهایی که در عالم دنیا هست. نمی داند که آخرت میهمانخانه نیست، بلکه طبق حدیثِ اَلدُّنْیا مَزْرَعَةُ الاْخِرَةِ آنجا محل دروی کشتگاه عالم دنیاست. این شعر صراحتا بر ضد آیات قرآن است. اولا در بیت اول می گوید:

من بی توشه آمدم (یعنی بدون حسنات و قلب سلیم)  در حالی که صریح قرآن است 
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ. `إِلاّ مَنْ أَتَی اَللّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ [2]. «روزی که مالی، فرزندی و چیزی به درد نمی خورد، آنجا فقط قلب سلیم به درد می خورد. » تو که می گویی قلب سلیم نیاورده ام، قرآن داد می کشد: وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ اَلزّادِ اَلتَّقْوی[3]. خود قرآن، خود آن خدا که به قول تو انسانها را به میهمانی دعوت کرده، می گوید: «توشه بردارید» . این همه قرآن دادِ عمل می کشد، این همه پیغمبران و ائمه اطهار فریاد عمل را بلند کرده اند! امیرالمؤمنین می فرماید: عِبادَ اللّهِ! اَلاْنَ فَاعْمَلوا وَ الاَْلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الاَْبْدانُ صَحیحَةٌ وَ الاَْعْضاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسیحٌ وَ الْمَجالُ عَریضٌ، قَبْلَ اِرْهاقِ الْفَوْتِ وَ حُلولِ الْمَوْتِ [4]. بندگان خدا! الان وقت عمل است، الان که بدنها سالم است و دستها نرم است و می شود با این دستها کار کرد، الان که جایگاه شما وسیع و فسیح است. فردا می روید در گور و دیگر موقع عمل می گذرد. و باز قرآن می گوید: وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی [5].

پس این حرفها خود فریب دادن است. وقتی که قرآن در کمال صراحت دم از توشه می زند و می گوید: اِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی و در کمال صراحت دم از قلب سلیم می زند [6]آنوقت آیا ما می توانیم بگوییم: «نه، مولا کریم است و همه کارها را خودش درست می کند» ؟ ! اگر این طور بود که، مولا اصلا پیغمبران را نمی فرستاد. پس چرا پیغمبران را فرستاده؟ ! چرا کتاب آسمانی فرستاده؟ ! اگر معنای کریم بودن مولا عمل نکردن ما بود، اصلا دینی و شریعتی و قانونی لازم نبود.

پس این معنی، مقصود آیه نیست و این آیه عکس این مطلب را می خواهد بگوید. می فرماید:
او که رب توست و کریم است، مبادا کریم بودن او سبب غرور تو شود. کریم بودن او سر جای خودش هست، ولی تو به کریم بودن او نباید مغرور شوی.
آشنایی با قرآن کریم تفسیر سوره انفطار جلد۱۲  شهید     

مطهری
بنظر نسبت بی روا نباشد وقابل توجیه همانگونه که در دعاهایمان میگوییم
الهنا عاملنا بفضلک ولا تعاملنا بعدلک یا کریم
این درحالیست رفتار عادلانه دیگران در رابطه با ما از ارزوهای ماست ولی از خداوند  رفتار فاضلانه میخواهیم نه عادلانه .
سالک مسیر حق همواره خود را دست خالی می بیند اگر چه در نظر خلق دست پر باشد.
بنابر این اظهار بی توشگی در پیشگاه حق تعالی هیچ منافاتی با حسنات وقلب سلیم داشتن ندارد.

امام راحلمان درمورد زاد وتوشه،دیدگاه قابل تاملی دارند
من یکی دونفس ازعمرم باقی نمانده‌است امیدوارم دربستر مرگ طبیعی نمیرم زندگیم که به اسلام خدمتی نکردشاید مرگم باعث خدمتی شود. امام رحمت الله علیه درپایان وصیتنامه خودقلب سلیم را بهترین توشه می دانند.   

سلام علیکم.

مباحث این شکلی قابلیت دو جهتی دارند یعنی از یک دیدگاه قابل توجیه و پذیرش است واز دیدگاهی دیگر کاملا مردود است در یکی بسیار مفید و حتی فوق العاده است ودر دیگری مخرب و عامل انحطاط است .

بنابراین بدون تعیین نوع دیدگاه در ابتدای بحث نه میشود آنرا رد کرد پنهان بطور مطلق میشود پذیرفت .

از این دیدگاهی که مطرح شد و نویسنده تا حدودی جهت گیری را در ابتدای گفتارش تعیین کرده است  البته درست و قابل درک است  اما آنچه ممکن است آفت این نوع مباحث باشد عدم پذیرش صحیح بودن جهت دوم است که ناخودآگاه آگاه نوعی مطلق انگاری و تخطئه هر نوع برداشت دیگر است.

دقت بفرمایید همانطور که دوستان دیگر هم بدرستی بیان فرمودند با دیدگاه دعا و سبک خاص آن و به بیانی با دیدگاه عرفانی و سلوکی اگر بر فرض انتساب شعر به مولا علی ع هم صحیح نباشد مفهوم شعر منسوب با کلیات دیدگاه از پیش گفته کاملا مطابق و در حد بالای آن هم هست.

از دیدگاه دوم ملاحظاتی میشود مطرح کرد مثلاً اینکه شعر را بررسی سنگ قبر کسی ننوشته اند که از عمل صالح و قلب سلیم بدور باشد و ...بلکه او اسوه مجسم هردوی اینهاست و مخاطب نمی تواند جهت نخست را تصور کند درست مثل اینست که بخواهد القای توجیه درس نخواندن را بر روی پیشانی یک دانش آموز درس خوان برداشت کند .

بنابراین به راحتی با جهت دوم میتوان اشعار پیش گفته را برای جناب سلمان کاملا مربوط دانست و برای زائر این قبر هم بسیار آموزنده است که حتی سلمان منا اهل آلبیت متکی به عمل خود نیست و شدید امید وار به فضل و کرم خدای خویش است دیگران که به طریق اولی باید اینچنین باشند .

مطلب دیگر اینکه بنده حقیر تا کنون استعمال این ابیات را در توجیه بی عملی هرگز نشنیده  ام.

موفق باشید

 

سلام.

لطفا تیتر مطلب را درست بنویسید 

حضرت امیرالمومنین علیه السلام با انگشت مبارکشان روی قبر سلمان رفع الله درجاته این اشعار منتسب را مرقوم کردند. نه روی کفن ایشان!!!!

ان شاء الله خداوند ما را امین بر تبلیغ دین مبین خود قرار دهد.

سلام علیکم

این کلام متعلق به امیرالمومنین علیه السلام است و در انتصابش شکی نیست، و بزرگان از اهل عرفان این مطلب را تایید کرده اند، در حدی که بتوان در چند جمله معنا کرد این است:

سلمان فارسی اعمالی که انجام می داد از نماز، روزه، کمک به افراد و ... از حسنات، آیا خود سلمان قادر به انجام اینها بود یا اینکه تا حضرت حق اراده نمی کرد سلمان نمی توانست اراده کند، اگر سلمان انفاق می کرد ، از کجا این توان، و اراده و قدرت و حیات و رزق را آورده بود، از خودش بود یا از حضرت حق بود، آیه قرآن داریم: یا رسول الله تو نبودی تیر انداختی خدا بود، به این وضوح آمده و دیگر آیات. پس امیرالمومنین با دید کاملا توحیدی این مطلب را نوشته و اوست علیه السلام که معنای توحید را فهمیده، پس سلمان چیزی از خودش نداشت، خدا بود که در سلمان ظهور کرد به صورت نماز، روزه، انفاق و ... پس سلمان صفر صفر بود چیزی از خودش نداشت، هر چه بود حضرت حق بود که ظهور کرد و ...

۰۹ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۲۶ سید محمد جواد سیادتی

سلام علیکم. برادر بزرگوار جناب آقای زنگویی، به آدرس بحارالانوار،ج 22، ص380 مراجعه کردم، شعری که امیرالمؤمنین علیه السلام بر روی کفن جناب سلمان نوشته باشد، نیست. معلوم نیست این سایت ها از کجا چنین مطلبی را وارد این روایت کرده اند؟ 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی