صفحه شخصی حجه الاسلام محمد زنگوئی

پاسخ به سوالات احکام

💢 به پسری علاقه دارم ولی نمی‌دانم او هم به من علاقه دارد یا نه. و بخاطر وی خواستگارهای خودم را رد کرد. آیا کار درستی است؟ 💢  قسمت اخر  💢


4⃣ نکته ای که باید به آن توجه ویژه ای داشت، پیشگیری از به وجود آمدن علاقه افراطی و عشق یک طرفه و یا دو طرفه ای که بر مبنای درستی پایه ریزی نشده است، می باشد. چرا که بر اساس نتایج تحقیقات روانشناختی، هر گونه علاقه افراطی و علاقه های یک طرفه، به هیچ وجه امر مطلوبی قلمداد نمی‌گردد. 


🍀 ممکن است از خلأهای کوچک و بزرگ شخصیتی در درون فرد حکایت داشته باشد. هر فرد افسرده دلی می‌تواند عاشق فرد دیگر گردد و سال‌ها در فکر وصال معشوق روزها به شب برساند. عزت نفس پایین، عدم استقلال روانی و انضباط فکری- رفتاری و همچنین عدم دوراندیشی و همه جانبه‌نگری، نقاط تاریک در پرونده شخصیتی فرد محسوب می‌گردد. در این صورت فرد باید قبل از اینکه به ازدواج بیندیشد، باید با مراجعه به متخصصان امر، در پی درمان برخی آشفتگی های روانی خود و نیز تعدیل عشق خود بر بیاید.


5⃣ امیدواریم که علاقه شما به آن پسر از این سنخ نباشد. در غیر این صورت، باید ابتدا در فکر درمان خود باشید.


6⃣ بدانید که اگر وی اولین فردی است که به وی علاقه مند هستید و دارای شخصیت ایده آل شما است، تنها و آخرین فرد روی زمین نیست که می تواند شما را خوشبخت کند، بلکه چه بسا بهتر از وی نیز یافت خواهد شد. تازه از کجا معلوم که وی نیز به شما علاقه مند گردد و از کجا معلوم که وی به فرد دیگری غیر از شما دل بسته باشد؟ هر چند می توانید به عنوان یک گزینه روی او حساب باز کنید ،نه تنها گزینه یا اولین و آخرین گزینه! بنابراین توصیه می شود که در صورت داشتن خواستگار بهتر و دارای شرایط ایده آل تر او را بپذیرید و رد نکنید.


7⃣ نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید، جلوگیری از هر گونه ارتباط و نیز ابراز علاقه و محبت به آن پسر می باشد، چون هر گونه ارتباط و اظهار علاقه و محبت از سوی دختر، علاوه بر این که از لحاظ شرعی و روانشناختی خالی از اشکال نیست، باعث تجسّم بخشیدن به ذلّت و زبونی خود و بی شخصیّت جلوه دادن خویش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. یعنی اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‌‏ای است که دیگران را به سوی خود جذب می‏کند و آن ها به سوی او گرایش می‏یابند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۱
محمد زنگوئی

احترام به خود سه کلمه بیشتر نیست ولی زیر بنایی ترین بنیان ساختن شخصیت فرد است دست هیچ کس هم نیست فقط و فقط به خود فرد بستگی دارد چقدر به خودمان احترام میگذاریم؟ آیا به قول معروف خودمان را قبول داریم؟ آیا خودمان را شایسته احترام میدانیم؟ آیا آرزوها و اهداف ارزشمند در زندگی داریم؟ چقدر به وضعیت ظاهری خود میرسیم؟ آیا به شایستگی از جسم خود مراقبت میکنیم؟ در مقابل بی اهانتی و برحرمتی های دیگران چه عکس العملی از خود نشان میدهیم؟ آیا قابل خرید و فروش هستم؟ قیمتمان چقدر است؟عزت نفس ما چه میزان است؟ آیا از اعتماد به نفس کافی برخورداریم؟ آیا خود را لایق شایسته ترین ها میدانیم؟ اندکی در رفتار خود تامل کنیم و احترام به خود را در زوایای زندگی خود ردیابی و وارسی کنیم، خود را نقد کنیم به خود نمره دهیم و نکات منفی و قابل اصلاح را در رفتار خود یادداشت کنیم و به بهبود آنها بیاندیشیم و چاره سازی کنیم، احترام به خود را از زاویه دیگری نیز میتوان نگاه کرد اینکه چقدر به دیگران احترام میگذاریم.آیا عقاید و افکار انسانها و تفاوتهای آنها برای ما محترم هست؟ اگر جواب به این سئوال به صراحت مثبت نیست شک کنیم که آیا به خودمان به حد کافی احترام میگذاریم کسی که به خود احترام میگذارد قطعا به دیگران و عقاید آنها نیز احترام میگذارد ولی وقتی خود را محترم نشمریم آیا احترام به دیگران برای ما معنی خواهد داشت؟ وقتی به خود احترام میگذاریم دیگران نیز به ارزش و احترام ما پی میبرند و به راحتی به خود اجازه نخواهند داد حرمت ما را بشکنند. شخصیت و هویت خود را بر بنیان استوار احترام به خود بنا کنیم بنایی که بر این بنیان بر پا شود در مقابل ناملایمات و چالشهای زندگی مقاومت خواهد کرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۳۰
محمد زنگوئی


گیاهی که جز انسان هیچ مشتری ندارد!چرا علما با ورود چای به ایران مخالف بودند؟
پیامبر اعظم (ص) فرموده اند العلم علمان علم الادیان و علم الابدان، لذا علمای بزرگوار اسلام همواره سعی داشتند تا در کنار سلامت روح و نکات اخلاقی به سلامتی تن و جسم مسلمانان نیز اهتمام ویژه ای داشته باشند.
امروزه نوشیدن چند فنجان چای در روز برای ما امری عادی شده است به طوری که اگر یک روز چای ننوشیم احساس می کنیم گمشده ای داریم. در رسانه ها هم اخبار مختلفی از مضرات و فواید چای می خوانیم. ولی جالب است بدانیم ورود چای به ایران کش و قوس های فراوان داشته، به طوری که دربار قاجار مصر به ورود آن به ایران و علمای وقت و حوزه های علمیه مخالف این امر بوده اند؛ در یکی از نامه هایی که از جانب علما به دربار قاجار نوشته شده است آمده: «چرا می‌خواهید گیاهی را در ایران رواج دهید که حتی الاغ ها از نزدیک شدن به مزارع آن خودداری می‌کنند! چای مولد سودا در بدن و سودا مقدمه سرطان است!». هرچند که در نهایت دربار حرف خود را به کرسی نشاند لیکن در این نگاره به این مساله می‌پردازیم که حرف علما درست بوده یا دربار؟
گیاهی که جز انسان هیچ مشتری ندارد!
بوته چای جزو معدود گیاهانی است که به دلیل وجود سموم فراوان در بافت آن، در طبیعت هیچ آفت جدی به جز انسان ندارد! مزارع این گیاه نیاز به سمپاشی ندارند و هیچ چرنده، پرنده، حشره و ... به آن نزدیک نمی‌شود. اگر در بین علوفه چهارپایان (هر نوع که باشند) حتی کمی برگ چای باشد، حیوان به محض جویدن آنها را از دهان خود بیرون می ریزد.
در بسیاری از مناطق کشاورزی، برای آن که احشام و سایر حیوانات به مزارع و کشتزارهای مختلف نزدیک نشده و زراعت را خراب نکنند، اطراف آنها را بوته چای می کارند. حیوانات با مشاهده بوته چای به مزرعه نزدیک نمی شوند!
موادی که در اصطلاح علم شیمی ساختار مولکولی حلقوی دارند (مواد آروماتیک) سرطان زا هستند. «پلی فنول» یکی از مواد آروماتیک است که چای هم این ماده را دارد. فنول چیست؟ فنول یک ماده دارای ترکیبات حلقوی است که بر روی پوست، کبد و سیستم گوارش اثرات نامطلوبی می گذارد. جالب اینجاست که قریب به اتفاق مواد معطر شیمیایی که در کارخانجات به چای اضافه می کنند هم جزء مواد آروماتیک و سرطان زا هستند!
 چه کسی چای بعد از غذا را  باب کرد؟
مصرف چای ( به خصوص پس از غذا که سال هاست عادت بسیاری از ایرانیان شده است) مانع از جذب آهن معدنی موجود در غذاها از سوی بدن را شده و در نتیجه منجر به بروز بیماری کم خونی مزمن در مصرف کنندگان می شود.
چای دارای ترکیباتی به ‌نام تانن است که مزه‌ تلخ چای را ایجاد می‌کند. تانن‌ها با آهن، ایجاد رسوب می‌ نمایند و این رسوب به دلیل درشتی ملکول و سنگینی، غیر قابل جذب توسط بدن است. لذا در صورتی که غذای مصرفی دارای آهن بوده و بلافاصله بعد از آن چای مصرف شود، از جذب آهن آن جلوگیری می کند. فراموش نکنید که عارضه کم خونی خود باعث ده ها بیماری دیگر در بدن می شود.
همان گونه که گفته شد چای دارای ماده ای است به نام تانن. این ماده بسیار مُدِر است و به همین خاطر مایعات بدن را دفع کرده و پلاسما غلیط می شود. آنزیم ها در پلاسمای غلیظ نمی توانند فعالیت کنند و به همین خاطر مواد زاید در بدن انبار شده و موجب بیماری های گوناگون می‌شود. ضمناً تانن موجب فعالیت بیش از حد سلول‌های اپیتلیال کلیه شده و کلیه را به مرور از کار می اندازد!
گیاه چای دارای ماده ای است به نام اگزالیک اسید، که مسموم کننده بوده و اختلالات متابولیسمی ایجاد می کند. این ماده در کلیه رسوب کرده و سنگ های کلیوی اگزالیک را موجب می شود
مصرف زیاد چای دندان ها را لک دار و سیاه کره و ترشح اسید معده را تحریک می کند؛ همچنین به دلیل ماهیت اسیدی خود، در بروز زخم معده مؤثر است.

 

 اعتیاد، انفارکتوس مغزی و قلبی؛ تیر خلاص!
در هر فنجان چای بین 60 تا 75 میلی گرم «کافئین» وجود دارد که LDL خون را افزایش می دهد و عاملی می شود برای انفارکتوس های قلبی و مغزی، ولی البته آرام بخش است و در دراز مدت اعتیاد ایجاد می کند.
به دلیل وجود مقدار زیادی از ماده کافئین در چای،  مصرف این ماده در برخی افراد باعث تحریک اعصاب و یا تپش قلب می‌شود. همچنین نوشیدن چاى پررنگ در خانم ها احتمال ابتلا به سرطان سینه را افزایش مى دهد.
ماده آرام بخش دیگری در چای وجود دارد به نام «تئین» که محرک سیستم اعصاب سمپاتیک است و موجب افزایش ترشح آدرنالین می‌شود. تئین موجب کاهش مقدار منیزیم داخل سلول ها می‌شود. منیزیم ماده ای است که در سلول قرار دارد تا با انواع سرطان‌ها مبارزه کند و با نوشیدن چای این ماده مفید از بدن خارج می شود.
به نظر شما چرا اغلب افراد چای خور جدی، هنگامی که تصمیم به ترک چای می گیرند با علایمی مشابه با علایم معتادان مواد مخدر در هنگام ترک مواد مذکور (همچون سردرد، بی خوابی، بی حوصلگی، آشفتگی روحی و ...) مواجه می‌‌شوند؟! آیا این موضوع که ادعا شده است سال‌‌هاست تولید کنندگان چای در کشورهای خارجی برای حفظ مشتریان خود به چای مواد افزودنی مضر و اعتیادآوری اضافه می کنند قابل اعتنا نیست؟
گام به گام از چای تا سیگار 
چند نفر معتاد به مواد مخدر را می‌شناسید که سیگاری نباشند؟ و چند نفر سیگاری را می‌شناسید که چای خورهای قهاری نباشند؟! چای به دلیل مواد افیونی طبیعی که در خود داشته و مواد شیمیایی که در فرآیند تولید توسط بسیاری از تولیدکنندگان به آن اضافه می‌شود، مقدمه‌ای برای آمادگی بدن جهت پذیرش انواع اعتیادها به مواد مضر دیگر است.
اگر دقت کنید قریب به اتفاق مواد سمی در طبیعت دارای طعم تلخ هستند. شاید پروردگار مهربان با این گونه خلقت خواسته است به موجودات هشدار دهد که چه موادی خوراکی نیستند و باید از آنها پرهیز کنند. چای یکی از تلخ ترین گیاهان موجود در طبیعت است که البته با روش های مختلف سعی در کاهش این تلخی و صد البته عادت دادن ذائقه مردم به آن دارند.
تولید چای به روش تولید روش کود!
همه این‌ها که گفته شد برای چای سبز که خشک شده سریع برگ سبز چای است نیز صادق است. چای سیاه که دم کرده مضرتری از چای سبز است با انبار کردن برگ سبز چای در مکان‌های گرم، پوسیده شدن و تخمیر این برگ ها، تغییر رنگ آنها به قهوه‌ای و سیاه (مشابه عملی که باغبانان در وسط باغ با بر روی هم تلنبار کردن برگهای درختان انجام می دهند تا پوسیده شده و تبدیل به کود گردند)، سپس خشک کردن این برگهای پوسیده به دست می آید!
 بدتر از چای سبز و چای سیاه، چای های جدید طعم داری هستند که دارای اسانس های شیمیایی مختلف بوده و تمامی مضرات دو نوع چای قبلی را دارند بعلاوه مضرات مواد شیمیایی عطری و طعم دهنده های مصنوعی!

 

*ماده سرطان‌زا در ظرف سرطان‌زا
یکی از موارد مرسوم در جامعه ما (خصوصا در مراسم، جشن ها، سمینارها و ...) مصرف بسیاری از نوشیدنی ها در لیوان های یک بار مصرف پلاستیکی است. این ظروف به خصوص در مجاورت با نوشیدنی های داغ به سرعت مواد فوق العاده سمی و خطرناک نفتی را آزاد می کنند. برای امتحان می توانید در یکی از این لیوان‌ها چای داغ بریزید و چند دقیقه‌ای کنار بگذارید تا سرد شود. خواهید دید که پرده ‌ای از مواد نفتی روی آن می بندد!
در انواع چای های بسته ای (معروف به Teafix یا  Lipton )ضایعات یا ته مانده‌های چای که قابل ارائه به شکل عادی نیستند در بسته‌های کاغذی که برای جلوگیری از وارفتن آنها در آب جوش، پروسه های شیمیایی مختلفی روی آنها انجام شده و آغشته به انواع مواد مضر هستند، قرار می گیرند. پاره ای از مواد شیمیایی موجود در کاغذ مذکور در آب جوش حل شده و وارد بدن مصرف کننده می شوند!
می‌دانیم که انصافاً دین اسلام کامل‌ترین دین است و حتی در مورد جزیی‌ترین موارد زندگی شخصی و اجتماعی ده‌ها و صدها حدیث و روایت در کتب دینی ما نقل شده است. حال با فرض این که ادعاهای بوق‌های تبلیغاتی تبلیغ کننده مصرف چای صحیح باشد و مصرف این گیاه باعث آن همه منافع ادعایی آنها باشد، آیا به نظر شما عجیب نیست با وجود آن که گیاه چای از پنج هزار سال قبل شناخته شده بوده است حتی یک مورد هم از معصومین و بزرگان دینی درباره خواص چای و توصیه به مصرف آن مطلبی در هیچ کتاب معتبری به ما نرسیده است؟! برعکس، همان گونه در بالا هم اشاره شد، علما و حکمای هوشیار ما اولین اقشاری بودند که در مورد ورود چای به کشور عکس العمل منفی نشان داده و به مخالفت برخاستند.
ابوعلی سینا و ماده غذایی پستی با نام چای
ابو علی سینا (نابغه طب اسلامی) در طب سنتی از چای به عنوان ماده پست غذایی نام می برد و از آن فقط برای مصارف درمانی در شرایط خاص استفاده می کرده است.
ممکن است علیرغم خواندن موارد فوق به دلیل تبلیغات زیادی که در قالب مقالات و اخبار مختلف شبه علمی به خورد جامعه داده می شود، هنوز باور نکرده باشید که مصرف این نوشیدنی همه جا تا این حد مضر است. بسیاری می پرسند که اگر واقعاً چای مضر است پس چرا این قدر در رسانه ها از آن تعریف شده و در همه جا مصرف می شود؟ پاسخ آن است که اولاً ما نفی نمی کنیم که چای فواید اندکی نیز دارد، اما این فواید قابل مقایسه با مضرات فراوان آن نیستند. مانند شراب و قمار که خداوند متعال در قرآن کریم در مورد آنها می فرماید: «از تو در مورد شراب و قمار می پرسند، بگو در آنها منافعی هست، اما ضررهای آنها بسیار بیشتر است». ثانیاً فراموش نکنید که تجارت چای گردش مالی میلیاردی در سراسر جهان دارد. به نظر شما مافیاها و کارتل های تجاری بزرگی که از این راه منافع و سود سرشاری می برند به این راحتی اجازه می دهند که حقایق برای مردم آشکار شوند؟! فراموش نکنید که در اوایل قرن بیستم شرکت های سازنده سیگار و دخانیات به پاره ای از دانشمندان بی وجدان مخفیانه پول می دادند تا مقالات به ظاهر علمی در رد خطرات دخانیات و حتی طرح فواید استفاده از آن نوشته و در مجلات معروف علمی آن زمان چاپ کنند. اسناد این تبانی ها در اواخر قرن بیستم منتشر شد، یعنی زمانی که همه ذینفعان ماجرا مرده بودند و مضرات بلای خانمانسوز دخانیات بر همه آشکار شده بود! دور از واقعیت نیست که گفته شود مشابه چنین اتفاقاتی در زمانه ما هم برای چای، موبایل، نوشابه، سوسیس، کالباس و سایر موارد مشابه رخ می دهد و این ما هستیم که باید عقلمان را قاضی کرده و سلامتی خود و اطرافیانمان را فدای مطامع مادی عده ای از خدا بی خبر نکنیم.
 بوته چای؛  یک تصفیه کننده عالی هوا
بعضی می پرسند اگر مصرف چای این قدر مضر است چرا خداوند آن را آفریده است؟! پاسخ ساده است: خداوند حکیم هیچ موجودی را در عالم بدون دلیل و حکمت خلق نکرده است، اما این به معنی آن نیست که هرچه آفریده شده خوردنی و دارای ارزش غذایی است! بوته چای یکی از بهترین گیاهانی است که می تواند هوا را از انواع آلودگی ها پاک کرده و حجم زیادی اکسیژن تولید کند. دلیل آن که هوای مزارع چای بسیار مطبوع است نیز همین واقعیت می باشد. در حقیقت بشر امروز اگر عاقلانه فکر کند باید به جای خوردن برگهای چای، بوته آن را به عنوان یک تصفیه کننده عالی هوا در سرتاسر معابر شهرها بکارد. شاید یک دلیل دیگر برای آن که مصرف خوراکی چای مضر است همین باشد که این گیاه سموم موجود در هوا را به خود جذب می کند، همچنین به دلیل این که گیاه چای اسیدی است، ماده ضد عفونی کننده خوبی می باشد. لذا برای شستشوی چشم های عفونی و لثه های عفونی مفید است. در طب سنتی برای درمان چشم عفونی شده نوزادان در عوض انواع و اقسام داروهای شیمیایی و آنتی بیوتیک های دارای اثرات مضر جانبی فراوان، با استفاده از آب جوشانده چای چشم نوزاد را طی چند نوبت شستشو می‌دهند.

اگر می پرسید که چه باید کرد، عرض می کنم: رواج ده‌ها دم کرده طبیعی خوش طعم، مفید و باصرفه که جانشینان بسیار مطلوبی برای چای مضر هستند؛ به عنوان مثال می توانید به تناوب از جوشانده بادرنج بویه (گیاه مورد علاقه زنبور عسل که جوشانده آن مورد استفاده حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز بوده است)، دم کرده برگ گیاه به لیمو (گیاهی با برگ های شبیه نعنا، با شربت به لیمو اشتباه نکنید)، دم کرده میوه نسترن، دم کرده گل گاوزبان، دم کرده بابونه، جوشانده تخم گشنیز (به صورت آسیا شده)، دم کرده پونه، دم کرده زنجبیل، دم کرده زیرفون، دم کرده برگ تیول و ... ده ها جوشانده و دم کرده طبیعی و مفید دیگر استفاده کنید.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۴۳
محمد زنگوئی

1-  بوته چای جزو معدود گیاهانی است که به دلیل وجود سموم فراوان در بافت آن، در طبیعت هیچ آفت جدی به جز انسان ندارد! مزارع این گیاه نیاز به سمپاشی ندارند و هیچ چرنده، پرنده، حشره و ... به آن نزدیک نمی شود. اگر در بین علوفه چهارپایان (هر نوع که باشند) حتی کمی برگ چای باشد، حیوان به محض جویدن آنها را از دهانش بیرون می ریزد!

2- در بسیاری از مناطق کشاورزی، برای آن که احشام و سایر حیوانات به مزارع و کشتزارهای مختلف نزدیک نشده و زراعت را خراب نکنند، اطراف آنها را بوته چای می کارند. حیوانات با مشاهده بوته چای به مزرعه نزدیک نمی شوند!

 

3-   اولین وارد کننده تخم این گیاه به ایران در اوایل دوره قاجار انگلیسی ها بودند که با همکاری عناصر خودفروخته ای در دربار قاجار، کشت این گیاه و نوشیدن دم کرده آن را در ایران رواج دادند. عکس العمل علماء و حکمای سلیم النفس آن دوران در برابر این حرکت پلید استعماری شدید بود. در یکی از نامه هایی که به دربار قاجار نوشته شده است آمده: «چرا می خواهید گیاهی را در ایران رواج دهید که حتی الاغ ها از نزدیک شدن به مزارع آن خودداری می کنند! چای مولد سودا در بدن و سودا مقدمه سرطان است!». واقعیت آن است که حکمای ایران زمین از چند هزار سال قبل با این گیاه آشنایی داشته و به خوبی می دانستند که این گیاه ارزش غذایی نداشته، بلکه مصرف غیر دارویی آن مضر است.

4-   موادی که در اصطلاح علم شیمی ساختار مولکولی حلقوی دارند (مواد آروماتیک) سرطان زا هستند. «پلی فنول» یکی از مواد آروماتیک است که چای هم این ماده را دارد. فنول چیست؟ فنول یک ماده دارای ترکیبات حلقوی است که بر روی پوست، کبد و سیستم گوارش اثرات نامطلوبی می گذارد. جالب اینجاست که قریب به اتفاق مواد معطر شیمیایی که در کارخانجات به چای اضافه می کنند هم جزء مواد آروماتیک و سرطان زا هستند! (گل بود به سبزه هم آراسته شد!!)

5-   مصرف چای (خصوصاً پس از غذا که سال هاست عادت بسیاری از ایرانیان شده است) جلوی جذب آهن معدنی موجود در غذاها توسط بدن را می گیرد که در نتیجه منجر به بروز بیماری کم خونی مزمن در مصرف کنندگان می شود. چای دارای ترکیباتی به ‌نام تانن است که مزه‌ تلخ چای را ایجاد می کند. تانن‌ها با آهن، ایجاد رسوب می‌ نمایند و این رسوب به دلیل درشتی ملکول و سنگینی، غیر قابل جذب توسط بدن است. لذا در صورتی که غذای مصرفی دارای آهن بوده و بلافاصله بعد از آن چای مصرف شود، از جذب آهن آن جلوگیری می کند. فراموش نکنید که عارضه کم خونی خود باعث ده ها بیماری دیگر در بدن می شود.

6-   همان گونه که گفته شد چای دارای ماده ای است به نام تانن. این ماده بسیار مدر است و به همین خاطر مایعات بدن را دفع کرده و پلاسما غلیط می شود. آنزیم ها در پلاسمای غلیظ نمی تواننند فعالیت کنند و به همین خاطر مواد زاید در بدن انبار شده و موجب بیماری های گوناگون می شود. ضمناً تانن موجب فعالیت بیش از حد سلول های اپیتلیال کلیه شده و کلیه را به مرور از کار می اندازد!

7-   گیاه چای دارای ماده ای است به نام اگزالیک اسید، که مسموم کننده بوده و اختلالات متابولیسمی ایجاد می کند. این ماده در کلیه رسوب کرده و سنگ های کلیوی اگزالیک را موجب می شود.

8-    مصرف زیاد چای دندان ها را لک دار و سیاه می کند.

9-    چای ترشح اسید معده را تحریک می کند و همچنین به دلیل ماهیت اسیدی خود، در بروز زخم معده مؤثر است.

10-  در هر فنجان چای بین 60 تا 75 میلی گرم «کافئین» وجود دارد که LDL خون را افزایش می دهد و عاملی می شود برای انفارکتوس های قلبی و مغزی، ولی البته آرام بخش است و در دراز مدت اعتیاد ایجاد می کند!

11-  به دلیل وجود مقدار زیادی از ماده کافئین در چای، براى عده اى باعث تحریک اعصاب و یا تپش قلب می شود. همچنین نوشیدن چاى پررنگ براى خانم ها احتمال ابتلا به سرطان سینه را افزایش مى دهد.

12- ماده آرام بخش دیگری در چای وجود دارد به نام «تئین» که محرک سیستم اعصاب سمپاتیک است و موجب افزایش ترشح آدرنالین می شود. تئین موجب کاهش مقدار منیزیم داخل سلول ها می شود. منیزیم ماده ای است که در سلول قرار دارد تا با انواع سرطان ها مبارزه کند و با نوشیدن چای این ماده مفید از بدن خارج می شود.

13- به نظر شما چرا اغلب افراد چای خور جدی، هنگامی که تصمیم به ترک چای می گیرند با علایمی مشابه با علایم معتادان مواد مخدر در هنگام ترک مواد مذکور (همچون سردرد، بی خوابی، بی حوصلگی، آشفتگی روحی و ...) مواجه می شوند؟! آیا این موضوع که ادعا شده است سال هاست تولید کنندگان چای در کشورهای خارجی برای حفظ مشتریان خود به چای مواد افزودنی مضر و اعتیادآوری اضافه می کنند قابل اعتنا نیست؟

14- چند نفر معتاد به مواد مخدر را می شناسید که سیگاری نباشند؟ و چند نفر سیگاری را می شناسید که چای خورهای قهاری نباشند؟! چای به دلیل مواد افیونی طبیعی که در خود داشته و مواد شیمیایی که در فرآیند تولید توسط بسیاری از تولیدکنندگان به آن اضافه می شود، مقدمه ای برای آمادگی بدن جهت پذیرش انواع اعتیادها به مواد مضر دیگر است.

15- اگر دقت کنید قریب به اتفاق مواد سمی در طبیعت دارای طعم تلخ می باشند. شاید پروردگار مهربان با این گونه خلقت خواسته است به موجودات هشدار دهد که چه موادی خوراکی نیستند و باید از آنها پرهیز کنند. چای یکی از تلخ ترین گیاهان موجود در طبیعت است که البته با روش های مختلف سعی در کاهش این تلخی و صد البته عادت دادن ذایقه مردم به آن دارند.

16- همه این ها که گفته شد برای چای سبز که خشک شده سریع برگ سبز چای می باشد صادق است. چای سیاه که دم کرده مضرتری از چای سبز است با انبار کردن برگ سبز چای در مکان های گرم، پوسیده شدن و تخمیر این برگ ها، تغییر رنگ آنها به قهوه ای و سیاه (مشابه عملی که باغبانان در وسط باغ با بر روی هم تلنبار کردن برگهای درختان انجام می دهند تا پوسیده شده و تبدیل به کود گردند)، سپس خشک کردن این برگهای پوسیده بدست می آید!

17- بدتر از چای سبز و چای سیاه، چای های جدید طعم داری هستند که دارای اسانس های شیمیایی مختلف بوده و تمامی مضرات دو نوع چای قبلی را دارند بعلاوه مضرات مواد شیمیایی عطری و طعم دهنده های مصنوعی! (هرچه خوبان همه دارند تو یک جا داری!!)

18- یکی از موارد مرسوم در جامعه ما (خصوصا در مراسم، جشن ها، سمینارها و ...) مصرف بسیاری از نوشیدنی ها در لیوان های یک بار مصرف پلاستیکی است. این ظروف به خصوص در مجاورت با نوشیدنی های داغ به سرعت مواد فوق العاده سمی و خطرناک نفتی را آزاد می کنند. برای امتحان می توانید در یکی از این لیوان ها چای داغ بریزید و چند دقیقه ای کنار بگذارید تا سرد شود. خواهید دید که پرده ای از مواد نفتی روی آن می بندد!

19- در انواع چای های بسته ای (معروف به Teafix یا Lipton)، ضایعات/ته مانده های چای که قابل ارایه به شکل عادی نیستند در بسته های کاغذی که برای جلوگیری از وارفتن آنها در آب جوش، پروسه های شیمیایی مختلفی روی آنها انجام شده و آغشته به انواع مواد مضر هستند قرار می گیرند. پاره ای از مواد شیمیایی موجود در کاغذ مذکور در آب جوش حل شده و وارد بدن مصرف کننده می شوند!

20- میدانیم که انصافاً دین اسلام کامل ترین دین است و حتی در مورد جزیی ترین موارد زندگی شخصی و اجتماعی دهها و صدها حدیث و روایت در کتب دینی ما نقل شده است. حال با فرض این که ادعاهای بوقهای تبلیغاتی تبلیغ کننده مصرف چای صحیح باشد و مصرف این گیاه باعث آن همه منافع ادعایی آنها باشد، آیا به نظر شما عجیب نیست با وجود آن که گیاه چای از پنج هزار سال قبل شناخته شده بوده است حتی یک مورد هم از معصومین و بزرگان دینی درباره خواص چای و توصیه به مصرف آن مطلبی در هیچ کتاب معتبری به ما نرسیده است؟! برعکس، همان گونه در بالا هم اشاره شد، علما و حکمای هوشیار ما اولین اقشاری بودند که در مورد ورود چای به کشور عکس العمل منفی نشان داده و به مخالفت برخاستند.

21- ابو علی سینا (نابغه طب اسلامی) در طب سنتی از چای به عنوان ماده پست غذایی نام می برد و از آن فقط برای مصارف درمانی در شرایط خاص استفاده می کرده است.

22-ممکن است علیرغم خواندن موارد فوق به دلیل تبلیغات زیادی که در قالب مقالات و اخبار مختلف شبه علمی به خورد جامعه داده می شود، هنوز باور نکرده باشید که مصرف این نوشیدنی همه جا تا این حد مضر است. بسیاری می پرسند که اگر واقعاً چای مضر است پس چرا این قدر در رسانه ها از آن تعریف شده و در همه جا مصرف می شود؟ پاسخ آن است که اولاً ما نفی نمی کنیم که چای فواید اندکی نیز دارد، اما این فواید قابل مقایسه با مضرات فراوان آن نیستند. مانند شراب و قمار که خداوند متعال  در قرآن کریم در مورد آنها می فرماید: «از تو در مورد شراب و قمار می پرسند، بگو در آنها منافعی هست، اما ضررهای آنها بسیار بیشتر است». ثانیاً فراموش نکنید که تجارت چای گردش مالی میلیاردی در سراسر جهان دارد. به نظر شما مافیاها و کارتل های تجاری بزرگی که از این راه منافع و سود سرشاری می برند به این راحتی اجازه می دهند که حقایق برای مردم آشکار شوند؟! فراموش نکنید که در اوایل قرن بیستم شرکت های سازنده سیگار و دخانیات به پاره ای از دانشمندان بی وجدان مخفیانه پول می دادند تا مقالات به ظاهر علمی در رد خطرات دخانیات و حتی طرح فواید استفاده از آن نوشته و در مجلات معروف علمی آن زمان چاپ کنند. اسناد این تبانی های بزرگ و کثیف در اواخر قرن بیستم منتشر شد، یعنی زمانی که همه ذینفعان ماجرا مرده بودند و مضرات بلای خانمانسوز دخانیات بر همه آشکار شده بود! دور از واقعیت نیست که گفته شود مشابه چنین اتفاقاتی در زمانه ما هم برای چای، موبایل، نوشابه، سوسیس، کالباس و سایر موارد مشابه رخ می دهد و این ما هستیم که باید عقلمان را قاضی کرده و سلامتی خود و اطرافیانمان را فدای مطامع مادی عده ای از خدا بی خبر نکنیم.

23- بعضی می پرسند اگر مصرف چای این قدر مضر است چرا خداوند آن را آفریده است؟! پاسخ ساده است: خداوند حکیم هیچ موجودی را در عالم بدون دلیل و حکمت خلق نکرده است، اما این به معنی آن نیست که هرچه آفریده شده خوردنی و دارای ارزش غذایی است!! بوته چای یکی از بهترین گیاهانی است که می تواند هوا را از انواع آلودگی ها پاک کرده و حجم زیادی اکسیژن تولید کند. دلیل آن که هوای مزارع چای بسیار مطبوع است نیز همین واقعیت می باشد. در حقیقت بشر امروز اگر عاقلانه فکر کند باید به جای خوردن برگهای چای، بوته آن را به عنوان یک تصفیه کننده عالی هوا در سرتاسر معابر شهرها بکارد. شاید یک دلیل دیگر برای آن که مصرف خوراکی چای مضر است همین باشد که این گیاه سموم موجود در هوا را به خود جذب می کند! همچنین به دلیل این که گیاه چای اسیدی است، ماده ضد عفونی کننده خوبی می باشد. لذا برای شستشوی چشم های عفونی و لثه های عفونی مفید است. در طب سنتی برای درمان چشم عفونی شده نوزادان در عوض انواع و اقسام داروهای شیمیایی و آنتی بیوتیک های دارای اثرات مضر جانبی فراوان، با استفاده از آب جوشانده چای چشم نوزاد را طی چند نوبت شستشو می دهند.

24-اگر می پرسید که چه باید کرد، عرض می کنم: اولاً اطلاع رسانی وسیع در بین همه آنها که دوستشان داریم. ثانیاً رواج ده ها دم کرده طبیعی خوش طعم، مفید و باصرفه که جانشینان بسیار مطلوبی برای چای مضر هستند در سطح جامعه (برای شروع از خانه خود و نزدیکانتان شروع کنید). به عنوان مثال می توانید به تناوب از جوشانده بادرنج بویه (گیاه مورد علاقه زنبور عسل که جوشانده آن مورد استفاده حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز بوده است)، دم کرده برگ گیاه به لیمو (گیاهی با برگ های شبیه نعنا، با شربت به لیمو اشتباه نکنید)، دم کرده میوه نسترن، دم کرده گل گاوزبان، دم کرده بابونه، جوشانده تخم گشنیز (به صورت آسیا شده)، دم کرده پونه، دم کرده زنجبیل، دم کرده زیرفون، دم کرده برگ تیول و ... ده ها جوشانده و دم کرده طبیعی و مفید دیگر که به تفصیل در بخش مقالات درج شده است، استفاده کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۴۱
محمد زنگوئی

نوشته اند: زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می رفت. از او پرسید: پسر جان چه می خوانی؟
قرآن.
- از کجای قرآن؟
- انا فتحنا....
نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد. سپس یک سکه زر به پسر داد. او نگرفت.
نادر گفت: چرا نمی گیری؟
گفت:مادرم مرا می زند می گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت:به او بگو نادر داده است. پسر گفت: مادرم باور نمی کند.
می گوید: نادر مردی سخی است او اگر به تو پول میداد یک سکه نمی داد. زیاد می داد.حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت و به راه افتاد.
از قضا در آن سفر چنانکه مشهور تاریخ است همان گونه که فال نیک زده بود بر حریف خویش- محمد شاه گورکانی- پیروز شد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۳۷
محمد زنگوئی
غذاهای محلی منطقه بیرجند و روستا های اطراف با توضیحات وعکس



بنام خدا:  
بخشی از فرهنگ و میراث فرهنگی مردم هر منطقه براساس اعتقادها و باورهایی که در طول سال های متمادی شکل گرفته، تشکیل شده است. براین اساس ، منطقه خراسان جنوبی و روستاها ومناطق آن دارای آداب و رسوم خاص در زمینه غذاهای محلی است که اغلب این غذاها از مواد موجود و در دسترس و متناسب با شرایط آب و هوایی منطقه  تهیه می شده و امروزه با توجه به پیشرفت و تغییراتی که در نحوه زندگی مردم به وجود آمده به آداب و رسوم و نحوه تهیه غذاهای سنتی و خواص منحصر به فرد هریک که از مواد موجود در طبیعت هرمنطقه تهیه می شده، کمترتوجه می شود به طوری که بعضی از این غذاهای محلی با گذشت زمان به فراموشی سپرده شده است و نسل های امروزی درباره آنها اطلاعات چندانی ندارد. وبدون شناخت وآگاهی درست آن را از سبد غذایی خود حذف نموده اند.

برخی از این غذاهای محلی عبارتند از؛ انواع اشکنه، عدس، اشکنه آلو، اشکنه نخود، اشکنه آردگندم، اشکنه گوجه فرنگی، کشک زرد، خورشت قورمه، گوشت داغ (قورمه)، خورشت سبزی، کوکو کما، غروت (کشک) و بادمجان، کشک سیاه، قاتق ماش، آبگوشت، آش رشته،غلور، آش عدس، شوله زرد، گندم شیر، قاتق عدس، نان جوش، کاچی، بنه، گاورسی، سابری، خرما برشته ،و ... در اینحا براساس بضاعت اندک خود تعدادی از این غذا ها که اغلب در روستای خنگ رواج داشته ودارد را به شما علاقه مندان معرفی می نماییم.انشاء الله کاستی های آن را به دیده اغماض خواهید نگریست.

                                        اشکنه ها                                                   سیر
اشکنه سیر:
در تهیه این اشکنه به جای پیاز از سیر کوبیده استفاده می کنند. این غذای ساده درخُنگ و روستاهای اطراف بیرجند بسیار تهیه و مصرف می شود. ابتداء تعدادی سیر کوبیده شده را در روغن تف داده و چند تا گوجه فرنگی را هم به آن اضافه ودرب قابلمه را می بندیم تا بخار آن بیرون نرود.
پس از له شدن گوجه ها، چند لیوان آب داخل قابلمه می ریزیم. در ادامه قبل از آن که آب اشکنه به جوش آید، مقداری نمک ، زردچوبه، زعفران و گاهی تخم مرغ هم به ان می افزایند و وقتی به جوش آمد وبه اصطلاح چند غُل خورد. آنرا به تعداد نفرات در کاسه های نیکلی یا چینی یا مسی ویاملامین ریخته  مقداری متناسب با آب اشکنه – نان «خشکه» و کناره های باقیمانده نان ها را خرد می کنند و در آن می ریزند.وهمراه پیاز یا سبزی تازه ویا هم ترشی میل می کنند.

اشکنه گُرجه (گوجه)

برای تهیه اشکنه گوجه ابتدا مقداری پیاز داغ درست کرده و بعد از آن گوجه ها را خرد و اضافه کرده و تفت می دهیم. پس از آن، مقداری ادویه از قبیل زعفران، فلفل، نمک، سیب زمینی، و سپس به مقدار لازم آب اضافه و صبر میکنیم خوب غل بخورد وسیب زمینی خوب پخته شود .

اشکنه آرد: بعد از تف دادن پیازتوی روغن و اضافه کردن یک یا چند مشت آرد و مقداری هم آب و کمی هم سیاه دانه ،نمک و ادویه ،  مخلوط به دست آمده را مدتی غل داده وسپس بصورت ترید مصرف می نمایند.

اشکنه گشنیز: 
برای تهیه این غذا ابتداء یک قاشق پیاز داغ را در روغن بریزید و 2 قاشق آرد گندم را در آن تفت دهید و تخم گشنیز پودر شده به آن اضافه نمایید 2 لیوان آب بریزید. بگذارید بجوشد تا قوام بیاید و به غلظت برسد. ادویه خصوصا زعفران و کاری اضافه کنید بعد از 10 دقیقه نمک و دو قاشق پودر گردو در آن بریزید.

 اشکنه شنبلیله: این نوع غذا را با افزودن برگ خشک شده شنبلیله به مایع جوش امده اشکنه درست می کنند و بر اساس علاقه وسبایق خود انواع ادویه و نمک هم به آن اضافه می کنند.

 اشکنه شیره: به شیره انگور مقداری آب اضافه می کنند تا رقیق شود و مایع بدست آمده را داخل روغن داغ ریخته و ومی گذارند داغ شود و غُل بخورد وبه این نحو با ان اشکنه درست می کنند بعضی ها به این اشکنه یک یا چند تخم مرغ هم اضافه می کنند. 

اشکنه‌ شیری: اشکنه‌ شیری یا شیرین نیز از غذاهای سنتی مناطق خراسان جنوبی وبویژه روستای خنگ می باشد که مواد لازم برای اشکنه‌ی‌شیرین عبارت است از روغن، شکر یا خاکه قند، پیاز، بادیان، (این گاه مصرف دارویی نیز دارد) زیره سبز و سیاه، شیره‌ی انگور، آب، فلفل، زردچوبه و زعفران. از دیگر موادی است که درصورت تمایل و در دسترس بودن همه یا بعضی از این مواد را به این اشکنه اضافه می نمایند.

 اشکنه عدس:  برای آماده کردن اشکنه مقداری پیاز خُرد شده را در روغن تف داده به آن ، رب یا گوجه فرنگی تازه و سپس مقداری متناسب آب اضافه می نمایند و در ادامه مقداری عدس وسیب زمینی و نمک و انواع ادویه اضافه وروی شعله ملایم میگذارند تاخوب پخته ولعاب پس بدهد. این اشکنه را اغلب با نان خشک ویا کناره های ذخیره شده توی صندوق نان ها مصرف می نمایند.

اشکنه تخم مرغ:
 
برای تهیه این غذا پس از ان که آب اشکنه به چوش امد، چند تخم مرغ خام را در آن می شکنند و نمک، زردچوبه، فلفل و گاه زعفران هم در آن می ریزند و خوب به هم می زنند تا تخم مرغ ها پخته شوند.

اشکنه بنه(پسته وحشی) : 
طرز تهیه: 1- درابتداء بنه کوبیده شده را در ظرف مخصوص کشک سابی یا همان (تغارچه)ریخته،در صورت تمایل به اندازه دلخواه سیر کوبیده شده را به آن اضافه می کنیم سپس آنها را مانند کشک می ساییم ،تا خوب به روغن آمده و حالت چسبندگی پیدا کند بعد از این مرحله یک چهارم لیوان آب کاملا داغ روی آن ریخته و مجددا آنرا می ساییم، این کار بایستی را تا زمانی که روغن بنه را بتوان با فشار دادن آن با دست جدا کرد ، ادامه بدهیم (روغن بنه را با فشردن آن در مشت براحتی می توان جدا نمود، روغن بنه برای سوختگی بسیار مفید میباشد و اثر سوختگی را از بین میبرد.)

۲-سپس آب گرم و نمک را به آن اضافه نموده خوب آنرا بهم میزنیم و از صافی عبور میدهیم و بعد از کمی حرارت ملایم (کمتر از جوش) غذا آماده می باشد. 

۳-غذای فوق را میتوانید با نان ترید کرده میل فرمائید.توجه داشته باشید نمک وسیر این غذا بایستی به اندازه کافی باشد در غیر این صورت لذت واقعی خود را نخواهد داشت.در خوردن این غذا زیاده روی نکنید چرا که طبیعت آن بسیار گرم بوده و ممکن است سبب ایجاد جوش در پوست  گردد.

این غذا به صورت سرد و گرم در تابستان و زمستان مورد استفاده قرار می گیرد خاصیت این غذا علاوه بر مزه عالی در گرم بودن چربی مفید وبی ضرر آن است.

 
گُرماس:
گُرماس (gormas ) نیز یک غذای سنتی است که با مخلوطی از شیر گاو و یا گوسفند با ماست تهیه می شود زمان تهیه آن بیشتر در فصل بهار است.

آب دوغ خیار:

 
آب دوغ خیار یا او ماس یا همان آب ماست با مخلوط نمودن آب با ماست ویا دوغ خالص محلی و همچنین اضافه نمودن خیار سبز یا خیار های تازه محلی ویا هم خیار چنبر ریزکرده ومقداری نعناع وکشمش ونمک آب دوغ خیار تهیه ونان خشک محلی را در داخل آن ریز نموده واغلب در تابشتان ومواقعی که امکانات پخت وپز وجود ندارد ویا وقت کافی برای آشپزی در اختیار نیست تهیه ومورد استفاده قرار میگیرد.
مخلوطی از ماست و آب و نمک است که گاهی در آن مقداری خیار خرد شده و سبزیهایی نظیر تره، ریحان، مرزه، نعنا و یا سیر می ریزند و با نان می خورند.

بعضی وقت ها هم چنانچه خیار و سایر مخلفات در دسترس نباشد فقط با مخلوط آب وماست ویا دوغ اقدام به تهیه این غذای به اصطلاح سردستی می نمایند. این غذا بیشتر در فصل تابستان برای نهار تهیه می شود.

چکمال (chag mal):
چکمال از ریز کردن پتیر یا کماچ داغ به دست می آید که باید با مقداری روغن یا مسکه (کره محلی) آب شده خوب چنگ زده شود تا چربی به خورد کماچ و پتیر برود و بیشتر در زمان پختن نان تازه تهیه می شود.
کَما (kama):
کما یک گیاه خودرو و بیابانی، و از دیگر غذاهای سنتی خراسان جنوبی است که بیشتر در فصل بهار و اواخر زمستان سبز می شود . این گیاه در ابتدای رویش برگ های تازه وسفید رنگ آن قابل استفاده است. وبه مرور زمان تلخ وغیر قابل مصرف می شود.
برای تهیه پس از جمع آوری یا خرید ابتداء جوانه های کماها کاملا" شسته وآن را خرد می کنندو در آب می جوشانند تا کاملا" آب پز  شود . بعد از آب پز شدن آب آن را گرفته مقداری سیر داغ تهیه می کنند و کماهای له شده را با مغز گردوی کوبیده و تخم مرغ، نمک، زعفران و گاهی سیب زمینی تف می دهند و با قروت یا سیرماست و یا به تنهایی میل می کنند.
 این غذا به علت بو وطعم ومزه و ارزش غذایی و دیگرخواص آن دارای طر فداران و در عین حال مخالفانی نیز میباشد،که هر دوگروه با توجه به ذائقه و سلیقه هایشان در اعمال نظرات خود بسیار جدی وسرسخت می باشند.خانم ها وافراد سنتی و قدیمی تر ها ازجمله هواداران این غذا هستند.   

 

کاچی : کاچی نوعی غذای سنتی است که برای تهیه آن آرد گندم یا گاورس را با آب مخلوط کرده و روی آتش می جوشانند تا غلیظ شود سپس با مقداری شیره انگور یا گوشت داغ یا شلغم میل می نمایند. به دلیل گرم بودن غذا در زمستان تهیه می شود. 

قَلِیَه دلبندی:
 جگر سیاه گوسفند را در بیرجند «دلبندی» و شُش گوسفند را پُپ وسیرابی او را اِشکَنبَه وقلوه ها را گُرجیک می نامند. برای تهیه این خوراک دل، جگر سیاه ، شش ، قلوه ها و خرخره گوسفند را ریز یا «قلیه» می کنند و آن ها را با مقدار زیادی پیاز داغ و چربی و کمی آب می پزند. اگر گوسفند پروار باشد و او را در خانه سربریده باشند، هزارلا و روده کوچکش را نیز خوب تمییز کرده، خرد می کنند و به مواد قبلی می افزایند. اغلب برای آن که خوراک دلبندی چرب تر و حسابی پُر روغن باشد، «چادر پیه» گوسفند را نیز ریز ریز و به آن اضافه نموده ، و در آخر نمک و زعفران هم اضافه می کنند. 

 درصورت امکان از رُب انارهم بعنوان چاشنی استفاده، ویا همراه این غذا میوه انار ی که خود ذخیره کرده اند را میل می نمایند. در روستای خُنگ اغلب بزرگ ترها این نوع غذا را با بچه ها ونوه ها وفامیل ودوستان نزدیک میل می کنند. ومقداری از آن را برای همسایه ها هم می برند و به اصطلاح میگویند بدون حضور بچه ها وفایل ودوستان نزدیک از گلویشان پایین نمی رود. وبراساس سنت همیشگی حق همسایه راهم فراموش نمی کنند.

خاگینه برگ پیازچه: برای تهیه این خاگینه مقداری برگ سبز پیازچه را با کارد ریز می کنند و آن ر با زرده و سفیده تخم مردغ به هم می زنند و در روغن می پزند. 

نان شیره:
 


تا همین دوسه دهه گذشته که هنوز باغ ها وزمین های مردم  تا این حد به زرشک تغییر کاربری نداده بودند واین غذاهای مختلف هم وارد سفره های مردم نشده بود شیره انگور تولیدی روستا ، یکی از رایج ترین و سردستی ترین غذاها مردم بویژه در فصل زمستان بوده است . شیره انگور به لحاظ طبیعت گرم وارزش غذایی بسیار بالای آن نقش قابل توجهی در حفظ سلامت وتامین انرژی مردم منطقه برای انجام کارها وفعالیت های بسیار طاقت فرسای آنها را داشته است.
در آن زمانهای نه چندان گذشته وقتی مهمانی وارد خانه یکی از اهالی می شد. بلافاصله در هر ساعتی از روز یک مجمعه بزرگ با چند نان تازه ویک پیاله چینی مخصوص شیره و بعضا" مقداری هم روغن زرد جلوی او میگذاشتند وبعد از آن هم به سراغ چراغ پریموس وکتری وقوری واستکان های مخصوص تشریفات مهمانی، برای تهیه چایی می رفتند. چاشنی با ارزش وبیاد ماندنی این مهمانی ها روحیه مهمان نوازی وبرق شادی ای بود که در چشمان صاحبخانه می درخشید.وتفاوت چندانی  هم نداشت که این مهمان که باشد؟ فامیل باشد یا غریبه؟ کوچک باشد یا بزرگ؟ فقیر باشد یا غنی؟ فقط کافی بود که مهمان وتازه وارد باشد . یادش بخیر.. 
طرز تهیه شیره انگور:
طی مقاله جداگانه ای توضیح داده شده است علاقه مندان می توانند به قسمت «عناوین» درپایین صفحه اصلی سایت طرز تهیه شیره انگور مراجعه نمایند.
خوراک کدو:
در روستای خنگ از قدیم رسم بوده که قسمت های خالی وآبگیر  زمین کشمان یا همان خید های چغندر و امثالهم بصورت پراکنده خیار وکدو وجارو در حد نیاز ومصرف خانواده پرورش می دهند. ازجمله این محصولات کدو تنبل میباشد. که از میوه وتخم آن برای غذا وآجیل استفاده می نمایند.

یکی از این غذاهای خوشمزه خوراک کدو تنبل است. به این صورت که کدو را پوست کنده وریز ریز می نمایند. وآب به آن اضافه وپس از آب پز شدن روغن وسیر ونمک به آن اضافه نموده وهمراه نان بصورت خوراک استفاده می کنند.در برخی مواقع بجای آب ،شیر به آن اضافه می کنند وبه این نوع غذا کدو شیر میگویند که بسیار خوشمزه ومورد علاقه اغلب اعضاء خانواده می باشد.



البته مثل هر غذای دیگری برخی افراد هم ناز می کنند ومیگویند ما این غذا را با این مخلوط و این کیفیت دوست نداریم. این قبیل افراد که معمولا"پسر های خانه بوده و نازشان هم خریدار داشت می رفتند از توی غال مرغ تخم مرغ برمیداشتند ومی آوردند وجلوی چشم بقیه می پختند وتنها میخوردند. وموجب اعتراض دخترها وبعضی وقت ها هم دعوا و در گیری در بین اعضاء هم می شدند. البته بعضی ها اینطوری بودند نه همه؟ !  Yell Tongue out Wink Cry 
  

 تاس کباب:
 مواد غذایی و طرز پخت «تاس کباب» در بیرجند با سایر نقاط ایران فرقی ندارد و آن را از گوشت، دنبه، پیاز، سیب زمینی، به، آلوبخارا، زرد چوبه، دارچین، نمک، زعفران و گاه اندکی شکر و آب می پزند.

 آبگوشت (او گوش): برای تتهییه این غذا گوشت گوسفند را با پیاز، نخود و لوبیا، لیمو عمانی، گوچه فرنگی، سیب زمینی ،نمک، زردچوبه، زعفران و روغن می پزند. آبگوشت از جهت اینکه ماده غذایی خاصی بدان بیفزایند یا نیفزاید انواعی دشته که هنوز هم در بیرجند معمول است. 

آبگوشت,گوشت 


آبگوشت آلو: به این آبگوشت به جای لیمو یا گوجه فرنگی، آلوی بخارا می افزایند و به آن «او گوشت اُلو» می گویند.


 
آبگوشت کله پاچه:
 درروستای خنگ کله و پاچه ها ر ابتدا به سر یک چوب که به آن آتِسوز(atesooz) یا همان آتش سوز میگویند در تنور می گذارند. تا پشم یا   موی آن ها کاملا" بسوزد و پوستشان برشته شود.   آن گاه آن را با یک کارد،(چِک چِکی -chek cheki) کاردکشی می کنند تا ریزه   پشم ها یا موهای سوخته کاملا" جدا شود. سپس  آن را با دقت می شویند و در دیگ یا قُلِف یا قابلمه می   گذارند   و به آن آب، پیاز، سیر، نخود، لوبیا و   گاهی گندم و شیر و انواع ادویه مانند   زعفران، زردچوبه، فلفل و نمک اضافه می   کنند و می پزند. در روستای خنگ به سیرابی هم (اشکمبه) می گویند در بیشتر مواقع این اشکمبه را هم خوب تمیز می   نمایند و آن را با کله پاچه تواماً می پزند. از   این رو طعم و مزه آبگوشت کله پاچه ای که   در خنگ وبیرجند پخته می شود، با نقاط دیگر ایران   تفاوت دارد.

 آش ها :  قلور خیر:



قلور خیر:
در روستای خُنگ اغلب  در زمان قدیم وکم وبیش همین حالا هم ،مردم هنگام سختی و بیماری و بلایای طبیعی ،خشکسالی و امثالهم  وزمان هایی که به هر دلیل به سختی می افتادند یامشکلی داشتند که می خواستند برطرف شود . برای رهایی از آن و یا برآورده شدن حاجت هایشان اقدام به پختن "غلور خیر" می کردند.این غلور که از گندم بلغور شده وحبوبات و سیر و همچنین انواع سیزیجات معطر وبعضا" هم گوشت گوسفند تهیه می شد بسیار خوشمزه وپر طرفدار و معمولا" بصورت گروهی و طی مراسم خاصی پخته می شد . اجاق های مخصوص و دیگ های مسی بسیار بزرگی که به آن در اصطلاح محلی (تژقن) tajghan می گفتند وبه همین منظور تهیه وجزء اموال حسینیه نیز محسوب ونگهداری می شد.
مواد اولیه این غلور توسط افراد داوطلب که هرکدام برای خود حاجتی نیز داشتند تهیه می شد. یک عده هم کُنده وهیزم  هدیه میدادند یا مسئولیت شکستن کنده ها را به عهده گرفته و عده ای هم در پُخت غلور ها کمک می کردند. موقع پختن هم بعضی ها به نیت برآورده شدن حاجت هایشان غلور ها را شور میدادند وهمزمان حاجت خود را بیاد آورده و ضمن صلوات از خدا طلب حاجت میکردند.
 کار شور دادن غلور بخاطر بخار داغ  وحجم زیاد وبزرگی دیگ وکفگیر ها نسیتا" سخت بود واز طرفی هم برای ته نگرفتن ضروری بود که میبایست تا پایان کار مرتبا" تداوم می یافت. 
برای پختن غلور معمولا" یک نفر پیش قدم می شد وکمک ها ونذورات مردم را هم جمع آوری وپخت غلور را مدیریت میکرد. در موقع پختن هم همه با اشتیاق در کمک کردن سبقت می گرفتند.اجاق ها را معمولا" در محوطه حسینیه مخروبه قدیم یا  حیاط مسجد ویا هم اطراف مزار در ست کرده بودند که هر بار نیاز به مرمت و بازسازی داشت.موقع غلورپزان حال وهوای معنوی خاصی در روستا حاکم بود. همه بانشاط معنوی خاصی حاضر می شدند انگار بوی عطر رحمت خداوند از همان لحظه شروع مراسم همه فضای روستا را در بر می گرفت وواقعا" این را با همه وجودشان درک ولمس می کردند.
بعد از پختن وآماده شدن غلورها ، آن را بین همه مردم و حاضرین تقسیم می کردند . بعضی وقت هاهم برای حاضرین ودست اندکاران غلور های داغ را برای اینکه زودتر سرد شود داخل یک سینی مسی بزرگ که در اصطلاح محلی به آن مجمعه می گویند ریخته وبه هر کدام یک قاشق نیکلی می دادند و هر کسی از جلوی سینی سمت خودش کم کم شروع به خوردن میکرد . از یک کنار می خوردند و پیش می زفتند اواخر کار هم رقابت ها بیشتر وبیشتر می شد و بعضا" هم منجر به اعتراض می شد.  افراد زرنگ تر سینی را برمی داشتند و پا به فرار می گذاشتند.
 بعضی وقت ها هم بدلیل استقبال زیاد و ضعف مدیریت عوامل توزیع بی نظمی ایجاد وبه بعضی از حاضران غلور نمی رسید. این افراد بدلیل اعتقاد به تبرک بودن این غذا ناچار ته دیگ هارا برای خودشان استفاده می کردند که البته این ته دیگ ها، که به آن ته تراشی هم می گفتند واقعا" خوشمزه و چندان هم بی طرفدار نبود . آخرش هم ظرف ها و قاشق های نشسته رادر داخل همان دیگ های خالی غلور قرار داده و آن ها را در داخل حوض جلوی مسجد می گذاشتندتا خوب خیس بخورد و اغلب هم زحمت شستن این دیگ هارا زن ها ودخترهای همسایه حسینیه ومسجد می کشیدند . یادش بخیر.خدا رحمت کند اون مردمان حدا باور و با صفا وبا معرفت را لطفا" برای آمرزش ارواح همه درگذشتگان روستای خنگ وسلامتی بازماندگان وهمه خنگی های باشرافت صلوات بفرستید.

 
 
  آش نذری: این آش از رشته آرد گندم، روغن، انواع دانه ها و سبزی های دارویی تهیه می شود و بیش از آن که جنبه غذایی داشته باشد، جنبه دارویی دارد. این آش در حقیقت نوعی آش رشته است که آرد و مواد مورد استفاده آن را از خانه های همسایگان و آشنایان فراهم می کنند و آن را با مراسمی خاص می پزند. 

نارنج

آش اُماج:
 ماده اصلی این آش، آرد گندم است که ان را با کمی روغن «سرشته» و از سوراخ های غربالی ریز یا الک درشتی رد می کنند. به این دانه های آرد که از سوراخ های غربال یا الک رد می شود، «اماج» می گویند. این آش با مراسمی خاص همراه با دعا و نیایش پخته می شود.

 آش پولانی (پلونی): این آش را نیز از آرد گندم تهیه می کنند. ابتدا کمی آب به آرد می زنند تا نم دار شود، سپس آن را «سرشته» کرده، از غربال ریز یا الک بزرگ می گذرنند و به جای رشته از این دانه های آرد استفاده می کنند و روغن، آب و تخم گشنیز، سیر و بر آن می افزایند.

 آش رشته: چاشنی این آش در بیرجند «قروت» است و گاهی آب انار که ان را در داخل آش می پزند. مقدار نسبتاً زیادی بنشن (عدس، لوبیا، نخود و …) را آب پز می کنند. مقداری از آن را داخل دیگ آش می ریزند و مقداری ر با گوشت چرخ کرده گلوله شده (کله گنجشگی) در پیاز دغ تفت می دهند و نعنا داغ هم تهیه می نمایند.

 آش بلغور (قلور): این آش ر از بلغور گندم می پزند و دانه هایی مانند نخود، عدس، لوبیا، ماش و ومقداری گوشت (به ویژه گوشت پر چرب)، روغن، سیر و نمک بر آن می افزایند. این غذا را هم برای مصرف شخصی و هم به صورت نذری می پزند. 

آش آلو: آلویی که در این آش می ریزند، آلوی بخارا است و گاه ممکن است به جای آن از « آلوچه» نیز استفاده کنند که در این صورت به آن «آش آلوچه» می گویند.

 سایر آش های بیرجند عبارتند از: آش برنج، آش سبزی، آش شلغم، آش شله قلمکار، آش ماست، آش ماش، آش جو، آش ارزن آش ساده، آش عدس و ….

 قروت ها:

قروت خُنَک (سرد): گاهی قروت آبگون را سرد مصرف می کنند. ابتدا مقداری سبزی های خوردنی مانند تره، نعناع، ریحان و را خرد و ساطوری می کنند و در ان می ریزند. هم چنین مقداری سیر کوبیده، خیار خرد شده و نمک نیز به آن می افزایند و نان در آن ترید می کنند و می خورند. به این غذا که بیش تر در تابستان خورده می شود «قروت خنک» می گویند

 قروت گرم: این نوع قروت در حقیقت نوعی اشکنه است. نخست با پیاز یا سیر و روغن پیاز داغ و سیر داغ درست می کنند و قروت مایع را در آن می ریزند و به اندازه لازم نمک به آن اضافه می کنند و آن را حرارت می دهند تا خوب گرم و داغ شود و «موج» کند، ولی نباید به چوش بیاید و گر نه ترش می شود. قروت گرم را گاهی با یک ماده غذایی دیگر می خورند مانند بادمجان، کدم، کما و سبزی های پخته مانند اسفناج، سلمه و شیر مرغ که آن ها را در پیاز دغ یا سیر داغ سرخ می کنند.

 

قروت بادمجان:
 تعداد ی بادمجان شیرین ومرغوب را پوست کنده ودر روغن سرخ می نمایند. در اثناء سرخ شدن بادمجان مقداری پیاز خرد شده ودرنهایت هم قبل از اضافه کردن آب، به میزان کافی گوجه فرنگی ویا رب آن را به همراه ادویه اضافه نموده ، بر روی شعله ملایم  می گذارند تا به آرامی غل بخورد. پس از آماده شدن این خوراک آن را همراه قروت بر سر سفره گذاشته وبه همراه سبزی تازه ونان محلی میل می نمایند. 



نان ها:
تا همین چند سال پیش که توی روستا ها نانوایی وجود نداشت ومردم نان را باگندم تولیدی و با دست خودشان بعمل می آوردند. برای تامین قوت غالب خود یعنی نان ناچار به داشتن برخی ابزار و وسایل هم بودند.تعدادی از این وسایل و ابزار عبارت بودند از : تنور،آتِسوز، سفره آردی،تغار خمیرگیری،تختک، تخته حمل گرده آرد تا سرتنور،بالشتک ، خمیرمایه،گلینه ،نان دان و..... نان دست پخت زن های قدیم هم واقعا" خوردن داشت.عطر نان تمام کوچه ومحله را معطر میکرد.بیشتر از این توصیف نمی کنم می ترسم جوان هایی که ندیده اند فکر کنند که دارم مبالغه می کنم...... بگذریم

گلینه از جنس گِل برای خنک نگهداشتن آرد و جلوگیری از آلودگی ، کرم زدگی ، نفوذ موش های خانگی وسایر حشرات 
 
نان پنیر (پتیرو): پتیر یا پتیرو به نان لواشی گفته می شود که از خمیر «ورنیامده» وری نکرده، پخته می شود. این نوع نان هنگامی که خشک می شود، سخت و جویدن آن اندکی دشوار است.





نان شاهی:
 شاهی از بهترین خمیر «ورآمده». ولی ترش نشده. و در مناسب ترین درجه حرارت تنور پخته می شود. این نوع نان بهترین نوع لواش است.
 

 نان پستابی: پستابی در حرارت و گرمای «پست» و کم تنور پخته می شود. این نان در مدت نسبتاً مدیدی – بی آن که کپک بزند، یا طعم آن دگرگون شود – قابل نگه داری است.
نان خشکی: «خشکی» نوعی لواش تشریفاتی است که خمیر ان را با اندکی روغن و شیر (یا هر دو) و زعفران در هم می کنند و آن را ورز می دهند. از این نان لذیذ و بسیار نرم بیش تر برای صبحانه و یا افطار ماه مبارک و در میهمانی ها استفاده می شود.



نقوچ : این نان بصورت قرص های کوچک و مخصوص بچه ها و بیشتر در آتش پایان کار تنور پخته می شود و بسیار هم مورد علاقه بچه ها نیز می باشد.

[عکس: bread.jpg]

در گذشته، بعضی وقت ها هم که مادر ها میخواستند بچه ها را بواسطه همکاری در نگهداری کودکان و انجام کارهای خانه تشویق کنند، به آنها وعده ی نقوچ زرد روغنی می دادند و بسته به میزان رضایت مادر مخلفات آن را هم زیاد تر می کردند تا بدینوسیله اسباب تشویق و خوشحالی بیشتر بچه ها را فراهم کنند.بعضی بچه ها هم از فرط خوشحالی وبرای خودنمایی یکی از این نقوچ های گرم را با خود به کوچه برده وجلوی سایر بچه ها با ناز وعشوه خاصی می خوردند.وبدینوسیله بچه هایی که قبلا"به آنها خوراکی نداده و یا به نوعی از آنها دلخور بودند را تحریک و بعضی بچه ها راهم با دادن کمی نقوچ مورد لطف خود قرار می دادند.
    

 

نان ته تغاری:
 نانواها خمیرهایی که به دیوارهای تغارهای خمیرگری و ته آن ها می چسبد را با «تغار تراش» می تراشند و آن ها را به شکل «کاج» گرد و کلفت در می آورند و آن ها را در ته تنور، نزدیک به کف آن به دیواره تنور می چسبانند یا تکییه می دهند و می گذارند خوب «مغز پخت» شود. این نان را نانوا برای خودش درست می کند.



تافتان / تافتون (تَفتُو):
 «تافتان» در بیرجند و اطراف آن به نوعی نان گفته می شود که خمیر آن را با شیر، روغن و آب تهیه می کنند و روی ان را با «پیسه» منقش و با شیر، زعفران رنگین و معطر نمایند. این نوع نان ویژه صبحانه یا افطار است و جنیه تشریفاتی دارد و آن را در تنور با گرمای متعارف می پزند.

 
جوین (نان جو): این نان از آرد جو تهیه و آن را به صورت قرص (گرد) در می آورند و درتنور می پزند. این نان را بیش تر روستاییان پخت و مصرف می نموده اند.
سایر نان های این استان عبارتند ازنان پتیر.نان جوین ، نان دو آتشه ، کماچ آتشی، نقوچ ، نان روغن جوشی، کماچ قلفی، نان زرد ، نان گاورسی ، نان کلمبه، نان برگ پیازی، نان کنجدی، نان سر قلفی، نان تاتران، نان لمبه، و …


پلو و خورشت ها
خوشتلی: یا همان رشته محلی است که در قدیم خانم ها با زحمت بسیار زیاد تهیه میکردند بدین ترتیب که گرده های خمیر را به وسیله الک های چوبی مخصوص نازک کرده و مجمعه ای بزرگ را وارونه وخمیر را روی آن پهن و یوسیله چاقو بصورت رشته های دراز ونازک با دقت زیاد می بر یدند. بعد از بُرش نوارها را بر روی بند های مخصوص پهن وخشک می نمودند.با توجه به اینکه در زمانهای سابق برنج در دسترس مردم نبوده واکثرا" هم توان خرید برنج وپختن پلو را نداشتند. این رشته ها را مانند پلو دم کرده و به عنوان یک غذای پر طرفدار مصرف می نموده اند لازم به گفتن است که از این رشته ها برای پختن انواع آش هم استفاده می کرده اند. اخیرا" هم این رشته ها ودرواقع خوشتلی ها را با روغن تف داده و همراه برنج دم مکنند وبه آن رشته پلو میگویند.

 



پلو گاورس:
 برای تهیه این غذا مقداری گاورس (ارزن) را پوست گرفته و مغز آن را در آب می پزند و آن ر آبکش می کنند و از آن مانند برنج یک نوع پلو تهیه می کنند. چون ارزن بسیار خشک است، این پلو را با نوعی قورمه که از گوشت های بسیار چرب گوسفند مانند «قلاوه گاه» و «پیشناف» می پزند، می خورند.
لغور پلو (قلور پلو): در روستا های واز جمله خُنگ بیرجند به بلغور «قلور» می گویند: گندم را بلغور می کنند و آن ر اندکی بو می دهند و از آن مانند برنج آبکش دم می کنند.

ساوری: گندم را با آب می پزند و آن را در ظرف هایی در آفتاب پهن می کنند تا خشک شود. بعد آن را بو می دهند و آن را آسیاب می کنند تا بلغور شود. این بلغور را «ساوری» می نامند.ساوری را نیز مانند «قلور» می پزند که به آن «سوری» می گویند. اگر به آن برنج نیز اضافه کنند، به آن «ساوری پلو» می گویند.

قورمه: معمول ترین و پر مصرف ترین خورشتی که در بیرجند پخته می شود، «قورمه» نام دارد. برای تهیه این خورشت، گوشت را در روغن و پیاز سرخ می کنند و مقداری آب به آن می افز�

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۴۶
محمد زنگوئی

گویند سلطان محمود غزنوی جلوی پلکان قصر ایستاده بود که یکی از شعرای درباری(عوفی) را دید و از او خواست که وقتی سلطان پا به پله اول می‌گذارد مصراعی بگوید که سلطان حکم قتلش را بدهد و وقتی سلطان پا به پله دوم گذاشت مصراع دوم را چنان بگوید که نه تنها اثر مصراع اول را از بین ببرد بلکه شاعر را شایسته پاداشی گران کند  و همینطور در ادامه ...

شاعر قبول کرد و سلطان پا به پله اول گذاشت.

شاعرسرود:

 

سال ها بود تو را می کردم
همه شب تا به سحرگاه دعا 
یاد داری که به من می دادی 

درس آزادگی و مهر و وفا

همه کردند چرا ما نکنیم
وصف روی گل زیبای تو را 

تا ته دسته فرو خواهم کرد
خنجر خود به گلوگاه نگاه

تو اگر خم نشوی تو نرود 
قد رعنای تو از این درگاه

 

مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش

به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش

 

یاد داری که تو را شب به سحر می‌کردم

صد دعا از دل مجروح پریشان احوال

 

وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست

کاکل مشک فشان با وزش باد شمال

 

عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن

نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال  

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۳۹
محمد زنگوئی

اشاره:

عبادت که هدف آفرینش انسان است، اسراری دارد; 

عبادات ظاهری دارند و باطنی و سری، به ما گفته اند که آن اسرار را فراگیریم و بدان ها عمل کنیم . نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو گرفتن و دیگر تکالیف جزء احکام الهی است . هر یک از احکام برای آن است که انسان به اسرار آنها پی ببرد و آزاد شود .

مرحوم شهید - رضوان الله تعالی علیه - نقل فرموده است (1) که همواره رسول خدا (ص) بعد از نماز صبح، بین الطلوعین، در مسجد می نشستند و به سؤال های مردم پاسخ می دادند . روزی دو نفر نوبت گرفتند تا سؤالاتی طرح کنند . حضرت به اولی فرمود: گرچه شما قبل از آن برادر آمده اید لکن نوبتتان را به ایشان بدهید، چون شما اهل کرم و ایثارید و او کار لازمی دارد و عجله دارد . این ادب رعایت نوبت را حضرت در آن جا آموختند . بعد فرمودند: من بگویم شما برای چه آمده اید یا شما می گویید؟ عرض کردند یا رسول الله! شما بفرمایید .

فرمودند: یکی برای یاد گرفتن مسائل حج آمده است و دیگری برای مسائل وضو گرفتن، آن گاه سؤال ها را جواب فرمود:

اما معنای وضو گرفتن - شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد: شستن صورت در وضو یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم آن را شست و شو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم . شستن دست ها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم، و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم . مسح سر در وضو یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم . مسح پا یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام تطهیر می کنم .

اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند . مگر می شود انسان با دهان ناشسته نام خدا را ببرد، باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید .

این گوشه ای از اسرار وضو گرفتن است . اگر ما می بینیم از نماز و عبادت لذت نمی بریم برای آن است که به این اسرار آشنا نیستیم . آنها که از عبادت لذت می برند چیزی را به این عبادت تبدیل و تعویض نمی کنند .

مرحوم ابن بابویه نیز از امام هشتم نقل فرموده است که امام رضا - سلام الله علیه - به یکی از شاگردانشان به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود: «ان علة الوضوء التی من اجلها صار علی العبد غسل الوجه و الذراعین و مسح الراس والقدمین . فلقیامه بین یدی الله تعالی و استقباله ایاه بجوارحه الظاهرة و ملاقاته بها الکرام الکاتبین . فیغسل الوجه للسجود و الخضوع و یغسل الیدین لیقلبهما و یرغب بهما و یرهب و یتبتل و یمسح الراس والقدمین لانهما ظاهران مکشوفان یستقبل بهما کل حالاته و لیس فیهما من الخضوع والتبتل ما فی الوجه والذراعین » . (2)

فرمود: سر وضو گرفتن و غسل و مسح این است که انسان با اعضای پاک متوجه خداوند سبحان گردد . آیا می شود انسان با چشم گناه بکند و با همان چشم و صورت متوجه خداوند بشود؟ و اصولا اسرار الهی حقایقی است که «لایمسه الا المطهرون » . (3) اگر حقیقت قرآن را جز افراد باطهارت نمی یابند، حقیقت این عبادات را هم جز افراد پاک نمی یابند . آن گاه عبادت در کام انسان لذت پیدا می کند و هیچ چیزی انسان را به خود مشغول نخواهد کرد .

در این حدیث شریف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است . انسان ملائکه را می بیند، سخنان آنان را می شنود . این که می بینیم ما نماز می خوانیم و چیزی از نورانیت احساس نمی کنیم برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخواندیم . خاصیت نماز، در معرفت باطن آن است . اگر انسان با این اسرار آشنا شد و آن گاه در راه خدا شربت شهادت نوشید، خون او با دیگر خون ها یکسان نیست .

هر شهیدی آن قدرت را ندارد که نظام اسلامی را تحکیم کند . گاهی هزاران نفر باید شهید شوند تا سدی در برابر سیل بیگانگان باشند، گاهی یک نفر سیل را برمی گرداند . گرچه برای شهید مقامی است بس عظیم، اما همه شهدا در یک درجه نیستند . آن کسی که عارف تر و عالم تر و آگاه تر و با فرشتگان خدا در زمان حیاتش ملاقات ها داشته است، خون او هم مؤثرتر است .

در وضو، شستن صورت با صابون لازم نیست، شستن صورت با نیت لازم است . اگر کسی صورت را با این قصد بشوید که خدایا برای وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن صورتم را از هر گناه شستم و تطهیر کردم که با چهره ای پاک به سوی تو و در خاک تو بیفتم، او به اسرار عبادت پی برده است و با فرشتگان ملاقات کرده و ملاقات می کند . دست ها را می شوید تا با دست پاک خدا را بخواند و به دعا برخیزد; و سر و پا را مسح می کند چون در نماز سر او پیداست و پاهای او به طرف قبله است، باید با فکر و پای پاک به طرف خداوند سبحان بایستد و لذت ببرد . این گوشه ای است از آن چه در مورد وضو بیان فرموده اند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۰:۳۰
محمد زنگوئی

چهار ذکر الهی برای چهار حالت بحرانی

امام صادق(ع) فرمودند:
«در شگفتم از کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی‌برد!
۱. در شگفتم از کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسبُناالله و نِعمَ الوَکیل...» (سوره آل‌عمران، آیه ۱۷۱) پناه نمی‌برد. 
در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یادشده فرموده است: 
«پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسّک جستند)، همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ‌گونه بدی به آنان نرسید.» 
۲. در شگفتم از کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر «لااله الّا أنت سُبحانَک أنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین» (سوره انبیاء، آیه ۸۷) پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:
«پس ما یونس را در اثر تمسّک به ذکر یادشده، از اندوه نجات دادیم و همین‌گونه مؤمنان را نجات می‌بخشیم.» (سوره انبیاء، آیه ۸۸)
۳. در شگفتم از کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى‌اللهِ إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد» (سوره غافر، آیه ۴۴) ... پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: 
«پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یادشده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
۴. در شگفتم از کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست، چگونه به ذکر «ماشاءَ‌اللهُ لاقُوَّةَ إِلَّا بِالله‏» (سوره کهف، آیه 39) پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند بعد از ذکر یادشده فرموده است:
«مردی که فاقد نعمت‌های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت‌ها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می‌دانی، امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
«الأمالی( للصدوق)»، ص 6؛ «بحارالانوار»، ج 90، 184-185.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۰:۲۴
محمد زنگوئی

حضرت آیت الله حاج شیخ محمدحسن مولوی قندهاری(رحمه الله علیه)

محل ولادت: قندهار وفات: 1419ق. محل دفن: مشهد محل تحصیل: نجف اساتید: حضرات میرزا محمد حسین نائینی ، آقا ضیاء الدین عراقی ریال سید ابوالحسن اصفهانی و...شاگردان:حضرت آیت الله قرهی -حجت الاسلام والمسلمین خسروی و ...
 آقا محمد حسن مولوی مدتی در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی اشتغال داشت و از همان هنگام به عنوان طلبه ای متقی شناخته می شد. عشق به اهل بیت (ع) در وجودش جاری و جلسات روضه خوانی او در نجف اشرف مشهور بود. زمان اقامت در نجف زیاد در شهر نمی ماند و بیرون از شهر قدم می زد مشهور بود که در جوانی به محضر حضرت ولی عصر (عج) مشرف شده است لیکن خودش انکار می کرد . سالیان اخیر در مشهد مقدس به سر می برد و محضرش محفل انس و معنویت بود. هر روز صبح خدمت امام رضا علیه السلام می رسید و حالات خاصی داشت . از در صحن کفش ها را بیرون می آورد و با پای برهنه داخل می شد در یکی از صحن ها حجره ای بود که چند مقبره در آن قرار داشت . صاحب حجره کلید را در اختیار ایشان گذاشته بود و ایشان هر روز یکی دو ساعت در آن حجره به دعا و زیارت می پرداخت نام خانه خود را به احترام حضرت صدیقه طاهره (س) بیت الاحزان گذاشته بود . اشخاصی که با او کاری یا حاجتی داشتند. حتی وقتی خود ایشان در آنجا نبود، چند دقیقه آنجا می نشستند و حاجت خود را می گرفتند و می رفتند.این مرد الهی در رسیدگی به احوال نیازمندان همتی والا داشت تا جایی که در برهه ای از عمر با برکتش به صدها خانواده رسیدگی می کرد. از این بزرگ اشعاری نیز بر جای مانده که در آنها به گمنام تخلص می کرد. از خود ایشان نقل است : یک بار با حالی منقلب طبع رسایی در خود یافتم . قلم برداشتم ابیاتی در مدح امیر المومنین علیه السلام نوشتم . چهار سال گذشت . نمی دانستم این مدح قبول شده یا نه ! روزی بعد از ناهار در عالم رویا دیدم به کربلای معلا مشرف شده ام اما درهای حرم بسته است حالم دگرگون شد که چرا درها بسته است . پرسیدم درها باز می شوند ؟ گفتند آری یک ساعت دیگر! من از پنجره مشبکی که بالای سرمبارک قرار گرفته به داخل حرم نظر کردم . دیدم عده زیادی از علما حضور دارند و سرکرده همه آنها مرحوم حاج حسین قمی است . ایشان یکی یکی دستور می داد که فلان آقا برود بخواند و دیگران گریه می کردند. من مانند بچه ها از گوشه شباک فشار آوردم و ناگهان خود را در حرم و کنار مرحوم حاج حسین دیدم . ایشان همین که مرا دید فرمود: مولوی حسن!برخیز و بخوان ! و من مثل اینکه به دلم الهام غیبی شد ، شروع کردم همان قصیده را خواندن .
آیت­الله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)‌، آن کنز خفی الهی می­فرمودند: انسان در راه خودش نیاز به ولیّ خدا دارد که وقتی به او امر کرد، بگوید: چشم! دیگر یک موقع نگویید ارشادی است، به عنوان ارشاد به ما گفته. امر ولیّ خدا  امر خداست. حتّی گاهی اگر حرفی می­زنند، نگویید سندش کجاست؟! این که می­گویند:«لکل شی معدن و معدن التقوی قلوب العارفین» برای این است که وقتی متّصل شدی، دیگر مطیع می­شوی که مبتلا به گناه نشوی؛ چون اگر بگویی این امر ارشادی است، این امر مولوی است، بدان تخلّف از امر مولا کردی و عندالعرفا تخلّف از امر مولا خودش گناه کبیره است.
از آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) نقل شده است کسی که می‌ترسد دچار گناه بشود، دائم ذکر خدا را در لسان و قلب داشته باشد و هر کس این گونه بود، همیشه خوف خدا را خواهد داشت.
روزی به آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) گفتم: چگونه اینقدر راحت اولیای الهی طی‌الارض می‌کنند؟ سپس ایشان گفت: تعجبی ندارد زیرا مقام انسانیتشان است و بر عکس از این تعجب می‌کنم که چه‌قدر احت انسان گناه می‌کند و انسانیتش را به پایین می‌کشد. 
آیت الله مولوی قندهاری، آن کنز خفی الهی می‌فرمود: مرجع عظیم‌الشأن و یکّه‌تاز، آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) می‌فرمود: اگر مردم می‌دانستند وقتی وجود مقدّس خاتم الاوصیاء حضرت بقیة‌الله الاعظم، مهدی موعود، ظهور می‌فرماید ،همه‌ی مبانی حکومتش بر مبنای اخلاق است، طوری که دنیا گلستان می‌شود و همه، مراعات اخلاق الهی را می‌کنند، خودشان را برای ظهور، متخلّق به اخلاق الله می‌کردند. به تعبیر دیگر، این‌طور می‌شود بیان کرد: اگر می‌خواهیم زمینه‌ی ظهور را آماده کنیم، فقط راه، اخلاق است. انسان متخلّق به خلق و خوی الهی بشود، آن‌وقت دنیا گلستان می‌شود، آن‌وقت دیگر در دنیا جنگ نیست. دنیا، دنیای خوبی‌هاست. دنیای نیکی‌هاست، دنیای زیبایی‌هاست. (این را من اوّل تصوّر می‌کردم تمثیل است بعد فهمیدم حقیقت است.)
آن کنز خفی الهی ،آیت الله مولوی قندهاری (اعلی اللّه مقامه الشّریف) خودش را عبد ذلیل در مقابل رهبر می‌دانست. چرا؟ چون آن کنز خفی الهی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) خودش متخلّق به اخلاق الله بود. 
از آیت‌الله مولوی قندهاری نقل شده است که اگر در جامعه‌ای صله رحم رخت بست، علت آن دو امر است؛ نخست از امام عادل زمان خویش تبعیت نمی‌کنند، دوم اینکه بی احترامی به پدر و مادر ترویج پیدا کرده است. 

از آیت‌الله بهاء‌الدینی(ره)، آیت‌الله مرعشی نجفی(ره)، آیت‌الله مولوی قندهاری(ره) و‌آیت‌الله بهجت(ره) سؤال شد که فرماندهان امام زمان(عج) از لحاظ قوه و قدرت چگونه افرادی هستند؟ هر چهار بزرگوار با پاسخی یکسان نقل کردند که فرماندهان امام زمان(ع) از لحاظ خلق الهی، از دیگران افضل هستند و به وسیله نگاه امام زمان(ع)، قوه و قدرت به آنها داده می‌شود یعنی در ابتدا قوه و قدرت و جسم ضعیفی دارند اما روحشان إلی‌النهایة قوی است و وقتی امام زمان(ع) به آنها نگاه می‌کنند، قوتی می‌گیرند، مافوق قوه بشر و اصلا انتخاب فرماندهان توسط امام زمان(عج) به خاطر قوه بازو نیست، یعنی هر کسی که اخلاقی‌تر، الهی‌تر و درجه معنویتش بالاتر باشد توفیق سربازی آقا امام زمان(عج) را پیدا می‌کند و حتی آخرین نفر از صف سربازی آقا امام زمان(ع) نیز قوی‌ترین مردان امروز جهان است و حتی علم را نیز، خود امام زمان(ع) به سربازانش می‌دهند و با عنایت حضرت است که عقلشان کامل می‌شود

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۰:۲۲
    محمد زنگوئی